هستی مهریزی، تنها رکورددار ایرانی درنوردیدن عمیقترین غار جهان
هستی و نیستیات به یک بند بسته است. شاید بگویید هستی همهمان به یک بند بسته است، اما تا وقتی روی زمین استوار راه میرویم، درک این واقعیت که داریم روی لبه تیز چاقوی خطر و زندگی حرکت میکنیم برایمان سخت است. هستی اما حالا بیش از پنج سال است که خطر را درآغوش کشیده به مسیرش ادامه میدهد و هر لحظه که در این راه سخت پایینتر میرود، خود باوریاش، اعتماد به نفسش و توانمندیهایش افزایش پیدا میکند و هر چه با طنابش در دل زمین بیشتر نفوذ میکند، جهان بینیاش عمیقتر میشود و بهدنبال این است که ارزشهای بیشتری را به فعالیتش بیفزاید و برای جامعه مفیدتر باشد. گفتوگوی ما با این بانوی جسور و ورزشکار که نخستین ایرانی است که به عمیقترین نقطه این کره خاکی پا گذاشته است زمانی صورت گرفته است که او و تیمش راهی یک سفر اکتشافی در دل یکی از استانهای ایران هستند، سفری که تا پایان باید اسمش نزد ما امانت بماند اما با جزئیات این کشف و با غارنوردی و وجه علمی این رشته ورزشی کمتر شناخته شده اما مهیج و جذاب آشنا شوید.
پنج سال پیش بود که به پیشنهاد یکی از دوستانش با گروهی از کوهنوردان همراه شد. تا قبل از آن به رشتههای مختلف ورزشی سرکی کشیده بود و ورزش همیشه یک گوشه از زندگیاش قرار داشت. در دورههای کوهنوردی فدراسیون و بعد دورههای پیش رفته یخ و برف، سنگ و صخره نوردی شرکت کرد و فهمید بسیار به کارهای فنی و رشتههایی که با ابزارها سروکار دارند، علاقهمند است و اینجا بود که ورزش فنی و کمتر شناخته شده غارنوردی سر راهش قرار گرفت.
کشف رازآلودگیهای جهان
وهم آلودگی غار میتواند ترسناک باشد و دلهرهآور، همراه با احساس خفگی. اما برای هستی در نخستین ورود به غار همه چیز رازآلود، هیجانانگیز و همراه با زیبایی بود. «غارنوردی رشتهای است که اگر یک بار آن را تجربه کنی یا برای همیشه ادامهاش میدهی یا همان لحظه رها میکنی. وقتی وارد غار میشوی، این را میدانی که شمار افرادی که پیش از تو به اینجا پا گذاشتهاند به تعداد انگشتهای دو دست هم نمیرسد. بکر و دست نخورده. این بکر بودن زیباترین حسی است که غار به من منتقل میکند و به این فکر میکنم که این تجربه منحصر به فردی است که فقط افراد کمی از لذت آن بهرهمند میشوند. سکوت بیپایان غار، موجودات زنده متفاوتی از سطح زمین که آنجا زندگی میکنند و تاریکی که توأمان میشود با غارنوشتهها و تزئینات غار مثل قندیلها و استلاکتیک (چکنده سنگ) و استلاکتیک، استالاگمیت (چکیده سنگ) که همهشان زیبایی خاص خودشان را دارند. در غار کاملاً وارد دنیای جدیدی میشوی. دنیای زیر زمین که با همه جا متفاوت است. اما چیزی که بسیار هیجان انگیزش میکند خطر است. در غاری عمودی که زندگیتان بسته به یک رشته طناب است.» فهمید هیجانی که در وجودش است و همیشه دنبال آن بوده تنها در غارنوردی پیدا میشود و میخواهد آن را ادامه دهد. آنقدر روی این تصمیم مصمم بود که یک سال و نیم بعد بهعنوان نخستین ایرانی دست به اکتشاف در عمیق ترین غار جهان زد. دورههای آموزش که تمام شد، به تنهایی به دل طبیعت میزد، مناطق کوهستانی استانهای مختلف را که مناسب تمرین بود، شناسایی کرد و از وقتی تصمیم به سفر به روسیه و عمیقترین غار را گرفت، روزها و ساعتهای پی در پی به تمرین میگذراند.«خودم میرفتم در طبیعت به طناب ریختن و تمرین کردن. تخته سنگهایی را پیدا میکردم که نمودی از یک غار را میداد و میشد تمام حالتهای تکنیکی شبیه به غار را انجام داد. فرود میآمدم و صعود میکردم تا برای عبور از شرایط مختلف و پیشبینی نشده غار آماده باشم. بلوکهای سیمانی سنگین میگذاشتم در کولهام که مقاومتم را افزایش دهد، حسنش این بود که در نور و در امنیت فضای بیرون خودم را برای تاریکی درون غار آماده میکردم.»
یک ماه زندگی در قلب زمین
مرداد ماه سال گذشته بود که بعد از اینکه درخواست ایمیلش توسط سرپرست تیم اکسپدیشن غار کروبرا، برای همراهی تیم نشنال جغرافی روسیه تأیید شد راهی روسیه شد. در کمال تعجب روسیها، یک زن تنها از ایران توانست از پس آزمونهای اولیه بربیاید و در طول سفر نه تنها زحمتی برای کسی نبود که حتی برای انجام انفجارهای محدود و کوچکی که برای مسیر گشایی بود داوطلب میشد. تا آنجا که سرپرست فیلمش را گرفت تا برای دختران روسی به نمایش بگذارد که از او یاد بگیرند.«تمرین بلوکهای سیمانی اینجا به درد خورد. چرا که دو کوله ۲۰ کیلو یک ماه همراهم بود. هفت شبانه روز پیوسته در غار زندگی کردیم و وسایل مورد نیازمان زیاد بود. از جمله اینکه باید دو«ست» طناب و ابزار همراهمان میبردیم، چرا که در نیمه مسیر آهنها خرده شده و قرقرههای به پیچ رسیده به تیغی تبدیل شده که ممکن بود هر لحظه طناب را پاره کند. همینطور کیسهخواب، لباس، باتری و…. بسیاری از خانمها یا از نیمه راه برگشتند یا سهمی در اکتشاف نداشتند و حتی کولههایشان را آقایان برایشان حمل میکردند اما من حتی در آوردن کپسولهای گاز و… کمک حال مردان تیم بودم.» ۲۰۸۰ متر عمق این غار و ۱۳۴۳۲ متر طول مسیری بود که برای رسیدن به این عمق پیمایش کردند. البته نه یک بار. بلکه چندین بار، چرا که ابتدا باید تا مکانهای کمپ پایین میرفتند، در چند مرحله لوازم شان را جایگذاری و دوباره صعود میکردند برای اکتشاف. مسیرهای مختلف را هم تا زمانی که به بنبست برسند اکتشاف میکردند. «روزی ۱۲ ساعت پیوسته و مداوم غارنوردی داشتیم. وقتی به کمپ میرسیدیم تازه با انرژی و حال خوب شروع به پخت و پز میکردیم. بهترین خاطرات عمرم برای آن کمپهای غار بود، سوپ خشک میپختیم و در سرما حالمان را جا میآورد. برنج، پیاز، گوشت، سالاد فصل و انواع خوراکیها و نوشیدنیها برای صبحانه، حتی لیمو تازه کنار چای را هم برده بودیم. البته در حجم کم غذا میخوردیم چرا که وقتی قرار است یک هفته کامل در غار باشی نمیشود هر طور میخواهی زندگی کنی.»
با طناب هایمان ایاغ شدهایم
خطرهای بسیاری در این راه بود. مثلاً سرمازدگی یا زمانی که جریان هوا که با ریزش آب همراه میشد و غارنوردی را مشکل میکرد. همینطور خطر بروز اشتباههای تکنیکی و احتمال سقوط «این غار مسیرهای متفاوتی داشت، راهرو، دهلیز، تالار، مسیرهای خرچنگ رو که باید سینه خیز بروی، مسیرهای گربه رو که نشسته و روی چهاردست و پا حرکت میکنی و حتی یلوتیوبها که درحالی که به پشت خوابیدهای، با جابه جا کردن شانهها و دستها خودت را در هر حرکت سه چهار سانتیمتر به عقب میکشی، ما در اکتشاف تا زمانی که به بنبست بخوریم ادامه میدهیم و نقشه غار و شاخههای تازه پیدا شدهاش را که هر کدام ممکن است مسیری دیگر را پیش روی ما بگذارد، ثبت میکنیم. ما با طناب هایمان ایاغ شدهایم و زیادی به آنها اطمینان داریم. وقتی اسم سختی را بگذاری چالش با آن مبارزه میکنی. به شخصه به نظر من هر کاریشدنی است اگر تمام تکنیک و اصولش را یاد بگیری و ممارست داشته باشی از پس آن برمیایی و لذت میبری. اما اگر آمادگی جسمانی نداشته باشی یا تکنیک ندانی خسته میشوی و حتی خطر آفرین است. برای من همین که عمیقترین جای جهان را دیدهام از آب خالصی که در آنجا جاری است نوشیده و آنجا زندگی کردهام، قشنگترین حس است و به همه چالشهایش میارزد. شاید هر بار که در غار میرویم به یکدیگر میگوییم که مگر آدم عاقل استراحتش را رها میکند میآید در غار که گلی شود و…؟! اما زمان برگشتن چنان از خوشی و لذت سرشاریم که همانجا برنامه هفته بعد را مشخص میکنیم.»
هستی میگوید مهمترین حمایتی که از او شده، آرزوی موفقیت رئیس فدراسیون پیش از سفرش بوده است. نگاه مردسالارانه در جامعه غارنوردان هم وجود دارد و کار برای هستی پس از بازگشت سختتر هم شده است. چون کسی انتظارش را نداشت او بهعنوان یک تازه وارد، از پس کاری بربیاید که دیگران با سالها سابقه حتی اقدام به انجامش، نکرده بودند. با وجود این انگیزه هستی چند برابر شده و در حال اکتشاف روی غاری در ایران است. غاری که قسمتی از آن زیر آب قرار دارد و نیازمند غواصی است. اکثر غارهای ایران در مسیر خود به آب میرسند و برای همین اکتشاف و نقشه برداری از آنها نیمهتمام مانده است. چرا که غارنوردان لزوماً غواصی نمیدانند. اما هستی که غواصی آبهای آزاد را نیز پیش از شروع غارنوردی آموخته و غواصی تکنیکی را تمرین میکند، یک تنه حریف انواع چالشهای این مسیرهای صعبالعبور است و شاخههای جدیدی را پیدا کردهاند.
ایران، سرزمین غارهای آبی
هستی به غارنوردی و غواصی بسنده نکرده و در این مسیر اهداف بزرگتری را دنبال میکند «یک زمانی غارنورد هستی، سپس نیاز به آموختن امداد و نجات حس میشود. میروی تکنیکهای امداد و نجات غار را آموزش می بینی، بعد به این نتیجه میرسی که تا کی پیمایش؟ باید یک کار ارزشمند و مفید و علمی انجام داد. میروی دنبال نقشه کشی و ثبت غار. در غارنوردی تزئینات غار و نحوه شکل گیریشان سؤالاتی است که ذهنت را درگیر می کند و آنجاست که باید زمینشناسی یاد بگیری و برای من این آموزشها همینطور پیش رفته و ادامه دارد.» جالب است بدانید گروههای غارنوردی که به اکتشاف غارهای جدید یا شاخههای دید مشغول هستند پس از نقشه کشی مستندات را به فدراسیون ارائه میدهند و آن غار ثبت میشود. اما کشف و ثبت یک غار چه اهمیت یا به قول هستی ارزشی دارد؟ «ممکن است غار کشف شده، غاری تاریخی باشد و شناخت دورهای از سرزمینمان به تاریخدانان کمک کند. این نقشهها در عمران و راه سازی بسیار حائز اهمیت هستند. چرا که ساخت راهها و بناها روی سطوحی که زیر آن غار عمیق است بسیار خطرناک است. همینطور در شناخت منابع آبی و آگاهی از ذخایر آبی مؤثر است و به افزایش دانش زمین شناسان ما از موقعیتهای جغرافیایی حاکم به مناطق نیز بسیار کمک میکنند.»
بعد از این اکتشاف هستی برنامه بینالمللی دیگری را شروع خواهد کرد. غار دیگر اکتشاف شده که از غار کروبرا عمیق تر است و هستی باردیگر قصد دارد سرهمیاش را برتن کند، چکمههای لاستیکی را بالا بکشد و با کوله و طنابهایش در دل زمین آویزان شود و تجربههای جدید کسب کند. کاری که از منظر او خیلی از خوانندگان این نشریه میتوانند انجام دهند. نشدن در قاموس هستی معنا ندارد. با روی گشاده همه کسانی را که راه و چاه را از او میپرسند، راهنمایی میکند. چرا که معتقد است با پیشرفت دیگران قرار نیست، موقعیت او تضعیف شود. او بهدنبال اهداف خودش در بین سنگهای آهکی میگردد نه فقط رکورد و عنوان. «من هیچ وقت احساس نمیکنم به اوج رسیدم چون در آن صورت باید فرود بیایم. زمانی کسانی الگو حتی آرزویم بودند اما حالا که تلاش کردهام فهمیدم باید الگوهای بزرگتری برای خودم داشته باشم. من بعد از سفر روسیه نه به اوج غارنوردی که به اوج خود باوری رسیده ام. من ۳۴ ساله هستم، مثل خیلیها کارمندم و حسابداری میکنم، بچه پولدار هم نیستم. این را میگویم که خوانندگان روزنامه بدانند اگر من با این شرایط شروع کردم و در عرض سه سال به اینجا رسیدهام پس هر کس دیگری که بخواهد و برایش سخت تلاش کند حتماً به آن میرسد. با دلایل واهی آرزوهایتان را نکشید، شاید رسیدن به هدف کمی دیر و زود داشته باشد اما شدنی است.»
منبع: مجله ایران بانو