سه خاطره سینمایی از دکتر علی شریعتی
۱- مسعودکیمیایی: من دکتر«علی شریعتی» را از کتاب و سخنرانیهایش میشناختم و گاهی با هم در تماس بودیم. برای همین، دیدار من با «دکتر شریعتی» خیلی قبلتر از نمایش «قیصر» اتفاق افتاده بود. اما خیلیها این ماجرا را نمیدانند. «دکتر شریعتی» را چندینبار دیده بودم، اما شب نمایش «قیصر» بود که از دور ایشان را دیدم و سلام وعلیکی کردیم. اینکه میگویند «کیمیایی» هیچوقت «دکتر شریعتی» را ندیده و با او حرف نزده، حرف درستی نیست. یادم هست او «قیصر» و «گاو» را دیده بود و میگفت بین ایندو، فیلم مورد نظر ما «قیصر» است. چون معتقد بود «قیصر» فیلم «نر» و «پرحرکتی» از کار درآمده است. خیلی هم «قیصر» را دوست داشت و ابراز لطف میکرد، اما من هیچوقت درباره این فیلم با او حرف نزدم؛ یعنی هیچوقت فرصتش پیش نیامد. «شریعتی» درباره فیلم با «عباس شباویز» مفصل حرف زده بود و برای او از خوبیهای فیلم گفته بود. آنوقتها، «دکتر» دوستان و مریدانی در «حسینیه ارشاد» داشت که پای حرفهای او مینشستند.من البته همیشه به «حسینیه ارشاد» نمیرفتم، اما «شریعتی» را میشناختم. از آن جمعی که در «حسینیه ارشاد» پای حرفهای «دکتر شریعتی» مینشستند، آقایان «فخرالدین انوار» و «سید محمد بهشتی» و «محمدعلی نجفی» بعدها همگی نخستین مدیران سینمایی بعد از انقلاب شدند. یادم میآید آنها، در سالهای اول دهه ۱۳۵۰، یکبار تئاتری را براساس فیلم «رضا موتوری» من آماده کردند و در «حسینیه ارشاد» روی صحنه بردند. البته پایان آنرا تغییر داده بودند. یکروز «دکتر شریعتی» با من تماس گرفت و گفت «اجازه میدهی پایان فیلم را در این اجرایی که برای تئاتر میکنیم، تغییر بدهیم؟» آنها میخواستند جایی را که «عباسقراضه» میآید، عوض کنند. بههرحال میخواستند آن را در «حسینیه ارشاد» اجرا کنند و بهنظرشان باید تغییراتی در داستان میدادند.
من هم مخالفتی با کارشان نکردم. کارگردان آن نمایش بهنظرم «فخرالدین انوار» بود و باقی، یا روی صحنه بازی میکردند، یا اینکه در پشت صحنه بودند. اما کلّاً میدانستم که دیدگاههای من و «شریعتی» با هم منطبق نیستند. برای همین هم بود که تماسهای دائمینداشتیم. هرازگاهی همدیگر را میدیدیم و حرف میزدیم. اگر چه این اتفاق در شب نمایش «قیصر» نیفتاد که او هم در سینما حاضر بود.
۲-عباس شباویز: «قیصر» که مونتاژ شد دوتا نمایش خصوصی دادم. یکی در سالن کوچک بالای سینما مولن روژ بود که دکتر شریعتی را هم دعوت کرده بودم. کسی آنجا اورا نمیشناخت. من موقع تاریکی سالن دکتر را آوردم و فیلم را دید. درحقیقت بدون اینکه کیمیایی بداند، سناریوی قیصر را هم داده بودم و او خوانده بود. نظرش این بود که اگر این فیلم درست ساخته شود تنها فیلمی است که به درستی ساخته شده. تنها فیلمی است که به سیستم نه گفته است. بعد هم که فیلم را دید خیلی خوشش آمد! البته ترتیبی هم داده شد که مسعود کیمیایی و دکتر شریعتی با هم ملاقات داشته باشند – ولی کیمیایی سر ملاقات نرفت که نمیدانم چرا!
۳- داریوش ارجمند: فیلم «قیصر» را به همراه دکتر شریعتی دیدم. او نظر بسیار مثبتی درباره این فیلم داشت. پس از تماشای فیلم، او درکلاس این مساله را مورد توجه قرار داد و عنوان قیصر را استعارهای از شکست شاه عنوان کرد. وی درادامه خاطره طنز دیگری ازدکترعلی شریعتی بازگو کرد و ادامه داد: دکترشریعتی با اشاره به صحنهای از فیلم که قیصر پاشنه کفشش را ور میکشد، گفت من جورابی مشابه جوراب قیصر دارم که با تصور اینکه مختص بچه خوشتیپهاست از پوشیدن آن اجتناب میکردم، اما حالا با دیدن اینکه طبقه عام اجتماع هم از این جورابها میپوشد دیگر نگران این شبهه نیستم.