راههای مقابله با خشم
هر یک از ما در قبال مشکلاتی که برایمان رخ میدهد، از خود واکنشهای بخصوصی بروز میدهیم.
مثلاً در قبال رانندگی بدِ دیگران، ممکن است دست را بیوقفه روی بوق فشار دهیم، به تعقیب و گریز بپردازیم یا اینکه بیتفاوت از کنار این موضوع بگذریم. اینکه فرد در قبال این مسائل، چه واکنشی از خود بروز میدهد، به نظام فکری واحساسی او مربوط است. بعضیها از سیستم جنگ و گریز، سیستمی که در هنگام خشم یا ترس فعال میشود زیاد استفاده میکنند یعنی آمادگی بروز پرخاشگری یا اضطراب، در آنها بالا است. حال، این سئوال مطرح است که آیا سیستم جنگ و گریز، سیستم مناسبی است؟ تجسم کنید به عصر سنگ بازگشتهاید و در یک غار زندگی میکنید در چنین شرایطی شاید بزرگترین دغدغه شما دفاع از جان باشد. پس در این شرایط یا باید بجنگید یا قید زندگی را بزنید. با فرض فوق، عصبانیت و جنگیدن توجیه منطقی پیدا میکند.
حالا به قرن بیستویکم یعنی عصر پیتزا و سیبزمینی سرخکرده برگردید. در شرایط فعلی، استفاده از سیستم جنگ و گریز به طور قطع برایتان دردسرآفرین خواهد بود. زندگی در جامعه و در سایه قانون به ما این امنیت را داده که به جای رفتارهای احساسی، از نیروی اندیشه مان بهره بگیریم. حتماً میدانید که خشم هم مثل بسیاری از احساسات دیگر مانند اندوه، غم، سردرگمی و… یک احساس است.
هنگامی که خشمگین هستیم، دست به پرخاشگری میزنیم. این پرخاشگری یا به محیط و دیگران صدمه میزند (مثل زمانی که با لگد به چیزی یا کسی میکوبیم) یا به خودمان (مثل زمانی که به خود ناسزا گفته و اعتماد به نفس خود را مورد حمله قرار میدهیم).
آیا نباید از چیزی خشمگین شویم؟
نداشتن احساس، امری ناممکن است اما جابهجایی احساسی کاری است منطقی و سازگارانه، مثلاً میتوان به جای خشم، آزرده شد یا به جای حس انتقام، حس گذشت داشت. لازم به یادآوری است که با مدیریت ذهن براحتی میتوان با خشم مقابله کرد چرا که ذهن انسان این قابلیت را دارد که یک واقعیت اجتماعی را بینهایت کوچک جلوه دهد یا آن مسأله را بینهایت بزرگنمایی کند. یک موضوع، ممکن است برای فردی فاجعه باشد ولی برای دیگری فقط یک موقعیت ناخوشایند. فرد نخست با فوران احساسی خود، حتماً مهار ماجرا را از دست میدهد در حالی که فرد دوم تنها یک حس ناخوشایند را تجربه میکند که آثار مخرب نداشته و چون جوشش احساسات وجود ندارد میتواند با نیروی اندیشه، اوضاع را سر و سامان دهد.
آیا احساسات مزاحم ما هستند؟
آدمی، مملو از احساسات است اما برخی از این احساسات مثل خشم، افسردگی و خودکمبینی، به فرد آسیب میرسانند و بهاصطلاح، مخرب هستند. با کمی تمرین میتوان آموخت که چگونه احساسات مناسب را جایگزین احساسات مخرب کرد. مثلاً: ما میتوانیم نارضایتی را جایگزین خشم، یا اندوه را جایگزین افسردگی کنیم. یکی از راهکارهای مقابله با خشم استفاده از فن جایگزینی احساس است، خشم، یک هیجان منفی است چرا که فردِ خشمگین آمادگی و پتانسیل بالایی برای انجام رفتارهای غیرمنطقی دارد به گونهای که حتی میتواند به خود یا دیگران هم صدمه بزند. از سوی دیگر این نکته را باید در ذهن تداعی کرد که قرار نیست همه چیز بر وفق مراد و مترادف با اندیشه ما پیش برود گاهی مواردی بر سرراه انسان قرار میگیرد که ما را زیر فرمان خود قرار میدهد که ما باید خود را با شرایط جدید سازگار کنیم متأسفانه ریشههای خشم از آنجا ناشی میشود که بعضیها فکر میکنند انسانهای عاقل کم هستند و آنان کسانی هستند که با ما همعقیدهاند و هر واقعیتی که مطابق میل شان نباشد باعث خشم و نفرت آنان میشود. از آنجا که ما انسانها میلیونها سال است که به مدد تکامل اجتماعی، از یک حیوان متمایز شدهایم پس به یقین خواهیم توانست نسبت به چیزی که عصبیمان کرده واکنشی متفاوت نشان دهیم.
جملات، زاییده اندیشههای ما هستند در هنگام خشم از جملاتی که بار احساسی شدید دارند استفاده نکنید. مثلاً نگویید «از تو متنفرم» یا «این یک فاجعه بود» بلکه بگویید «ناراحتم میکنی». از سوی دیگر این ما هستیم که باید ذهنیتمان را برحسب شرایط تغییر دهیم. بدترین کار این است که همهچیز را در خودتان بریزید. این کار میتواند موجب طغیان احساسی و خرابکاری شود. با صراحت و ادب به فردی که باعث نگرانی تان شده به گفتگو بپردازید و دلیل عصبانیتتان را برایش توضیح دهید اما متهمش نکنید. به او هم فرصت صحبتکردن بدهید. منطقی باشید. آنگاه خواهید دید که همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت. قسمت بزرگی از خشم و ناراحتی به این خاطر است که ما نمیخواهیم کوتاه بیاییم.
این بایدها و نبایدها هستند که ما را دچار خشم میکنند. چرا که احترام به نظر دیگران در ما درونی نشده است. لذا ذکر این نکته حائز اهمیت است که در بعضی اوقات، یک واقعیت یگانه و یکسان در نزد خیلی از انسانها متفاوت درک میشود و این تفاوت درفهمِ معانی است که انسانها را درشخصیتهای متفاوت متبلور میکند. بنابراین ایدهآل گرا نباشید و از طرفی آگاه باشید که هیچکس بهترین نیست و آن چیزی که مهم است فهم و درونی کردن این الگو و قاعده است. به عبارت دیگر راهکار مواجه شدن با اختلاف سلایق، احترام به نظر دیگران برغم هم عقیده نبودن با ماست که کلید رهایی از خشم است. حال اگر با همه توصیههای یاد شده نمیتوانید جلو خشمتان را بگیرید، لااقل میزان آن را برآورد کرده و بر اساس آن به دیگران هشدار دهید یا محیط را ترک کنید. لذا، بین شرایط بد و بدتر، بد را انتخاب کنید یعنی به جای آسیبرساندن به دیگران یا به خطر انداختن موقعیتتان، به چیزی لگد بزنید یا در خلوت، فریاد بکشید تا آرام شوید. به عبارتی نسبت به خشم و رفتارهای پرخاشگرانهتان هوشیار باشید در غیر این صورت رفتارهایی از شما سر خواهد زد که پشیمانکننده هستند.
به دیگر سخن، توقعتان را کم کنید و به این باور برسید که دیگران در قبال شما وظیفهای ندارند و اگر هم خدمتی میکنند از سر لطف است و اگر در مواردی با خواست ها و تمایلات شما مخالفت نشان داده شده این حق را به طرف مقابل بدهید تا با شما مخالفت کند چرا که از منظر دیگران نیز شما مخالف عقاید آنان هستید لذا همانگونه که انتظار دارید دیگران به عقایدشما احترام بگذارند شما نیز به افکار و احساسات دیگران، علی رغم مخالفبودن، احترام بگذارید.
مصطفی آبروشن ـ مدرس دانشگاه؛ موسسه اطلاعات