مهدي راستي
پنجم ژوئن را روز جهاني محيط زيست ناميده اند. بشر از زماني که تصرّف در طبيعت را آغاز ميکرد هيچگاه به اين فکر نبود که در آينده سازماني تأسيس شود و براي محدود و تحديد کردن تصرف انسان در طبيعت خط ونشان بکشد. خط و نشاني از جنس اعتراضات خياباني که گاها زنداني شدن و به جان خريدن ضرب و شتم را نيز همراه داشت. انقلاب صنعتي بزرگترين مضرّاتش در مقابل آن همه دستاوردهايي که براي بشر به ارمغان آورده تهديد کردن محيط زيست است. جوامعي که خيلي سريع از قرن شانزده به اين طرف سير متمدن شدن خود را طي کردند خيلي دير هم، يعني در ميانههاي دهه1960متوجه آسيبهاي عقل بشري شدند و جنبشهايي ترتيب دادند با عنوان صلح سبز و تنها در سال 1972 بود که حدود 300 کتاب در مورد محيط زيست در آمريکا به چاپ رسيد. بر آن شدند در مقابل سلاحهاي مخرّب و برخوردهاي نظامي غير متعارف بعد از جنگ خانمان سوز بين الملل دوم و صلح يا جنگ سردي که هر لحظه امکان شعله ور شدن آن ميان دو بلوک شرق و غرب وجود داشت وآثار تخريبي گسترده اي ميتوانست به جاي گذارد، تصرفات خود را محدود کنند و جايگاه نفس کشيدن خود را بيش از اين به دست ارابههاي تاريخ نسپارند. سازماني ترتيب دادند با عنوان محيط زيست که مراقبت و نظارت بر اعمال انساني داشته باشند که هر روز طمع تصرفش در طبيعت بيشتر ميشود. کشورهاي توسعه يافته به اين آسيبها پي بردند و نهادهايي غيردولتي تأسيس کردند تا ساليانه با برگزاري کمپينها و نشستهاي متعدد حدود تصرف انساني و چگونگي آموزش به مردم در جهت حفاظت از محيط زيست را مشخص کنند. اما در مقابل کشورهاي در حال توسعه که تشنة توسعه اند سعي دارند خود را از دود سياه تريلرها وکاميونهايي که جلوآنها به حرکت افتاده اند نجات دهند؛ نه توانايي جلو افتادن دارند و نه ياراي برگشتن به عقب. در اين ميانه کمترين توجه به محيط زيست از سوي چنين کشورهايي صورت ميگيرد که ايران عزيز ما نيز يکي از آنهاست. ماهيانه و اگر اغراق نکنيم هفته اي نيست که خبري از تخريب محيط زيستمان نشنويم. اين تخريب از قطع درختان کوچک شروع ميشود و تا درختي که 830 سال عمر کرده را به زير زنجير برنده اي ميبريم که بايد پنج ساعت تمام کار کند و ببرد تا بتواند به عمر اين درخت پايان دهد. کاش درخت بود و دردمان يک چيز، حال اينگونه نيست. به فاصلة يک سال دوحادثه اي که در«سميرم» اصفهان روي داد هنوز برايمان تازگي دارد. «خرس بچههايي» که شکمشان را پاره کردند براي شکل دادن خنده بازاري، آن را به اين طرف و آن طرف ارسال کردند و نهايت آنهايي که ندا سر دادند، اي دل غافل که نه متوليان موضوع، بلکه روزنامهها و مطبوعاتي بودند که نبض جامعه را در دست دارند؛ در حادثة دوم از خودمان سوال کنيم، مگر يک حيوان که نامش را الاغ نهاده اند و غالب محافل طنز ما را نيز زينت ميبخشد، جز بارکشي کاري از او ساخته است؟ يک انسان به چه مرحله اي ممکن است برسد که با پُتک به جان الاغ بيفتد و آن را از پاي در آورد. در ذهن ما نام اين حيوان نام تمسخرآميزيست حق داريم؛ چون در اين کشور ازحقوق يک حيوان نميدانيم. آخر قانوني در حمايت از اين موجودات زبان بسته نداريم! کافيست يک بار به طبيعت گذر کنيم و براي يک لحظه هم که شده نبود آواز پرندهها در لابلاي درختان طبيعت را به تصور آوريم. از محيط زيست چقدر ميدانيم؟ به محيط زيست نه با نام يک سازمان بلکه به عنوان يک نهاد بايد نگاه کرد. اما اين نگاه از سوي چه کسي باشد؟ کسي که با پتک به جان حيوان بيزباني ميافتد يا انساني که تقبّل مسئوليت کرده است؟ به محيط زيست امروز ديگر نميتوان بعنوان يک سازمان اداري نگاه کرد با چند قلم خودکار و کاغذ. امروز بايد به محيط زيست بعنوان يک سازمان «مردم نهاد» با زير مجموعههاي متعدد نگاه کرد. سازماني که عضو پذير است و حراست و ميل خود را از محيطي که ميخواهد درون آن زندگي کند نشان ميدهد. بيش از هرچيز امروز نياز به نهادهايي خرد و بزرگ داريم تا آموزش مردم پشتوانه اي باشد براي نگه داري از طبيعتمان. هرگاه جامعه به قدرت، توانايي و استعدادهاي واقعي خود پي ببرد و اين تواناييها را با آگاهي زيست محيطي جهت استفاده از منابع انساني و طبيعي خود بکار گيرد، ميتوان انتظار جامعه اي متّکي به خود و سرافرازي را داشت. با خود بگوئيم آيا اگر آموزشها در اين جامعه متناسب با مقتضيات روز دنيا پيش ميرفت با صحنههاي دلخراش «خرس بچهها» مواجه ميشديم؟ آيا اگر آموزش بود با پتک به جان حيواني ميافتاديم؟ يقينا خير؛ اندکي تامل کنيم، فاجعه اي رخ داده در طبيعتمان! بهرهبرداري بيرويه از منابع طبيعي و خشک شدن درياچة اروميه جزئي از آن فجايع است. به هر قيمتي شده بايد خراب کنيم و از مسير دلخواهمان جاده بکشيم، بايد خراب کنيم و ساخت وسازهاي غير قانوني در شهر و کلان شهرها راه بيندازيم و هنگامي متوجه ميشويم که چه خسراني را متحمل شده ايم. و به راستي، آيندگان چگونه در مورد ما قضاوت خواهند کرد؟
منبع: روزنامه مردمسالاری