تاریخ قاجار و شاهزادگانی که زن بودند!

«نواب امیر آخور (ریاست اصطبل‌ خاصه شاه)…به این مریم شاه (از شاهزادگان) بیچاره این همه ظلم، از این شوهر هرزه و بی‌معنی رواست؟…شما خودتان می‌دانید پادشاه، این مواجب که به شاهزاده‌ها و نوه‌ها التفات می‌فرمایند، مخصوص خودشان که نیست، آنچه التفات می‌شود با عیال و اولاد باید صرف نمایند. پسر همایون میرزا(شوهر مریم شاه) تنها مواجب ببرد و بچه‌های این بیچاره را هر روز با شکم گرسنه و برهنه اذیت نماید، خدا را خوش نمی‌آید. دویست تومان مواجب دارد. شما صد تومان به خودش بدهید و صد تومان دیگر را به بچه مریم شاه بدهید و بچه‌ها را هم حکم کنید پیش مادرشان باشند تا از اذیت آسوده باشند…از شما خواهش دارم حکماً صد تومان به بچه‌های مریم شاه بدهید. دعاگوی وجود مبارک باشند. برای شما هم اجر دارد. والسلام». همان‌طور که از محتوای این نامه برمی‌آید مادر شاه ناصری از نواب امیر آخور خواسته است درباره چگونگی پرداخت مواجب شوهر مریم شاه، که از شاهزادگان قاجار بوده است، تجدید نظر کرده و آن مبلغ را میان این زن و شوهر که انگار با هم اختلاف هم داشتند و شوهر خرجی به مریم شاه نمی‌داده است، طوری تقسیم کند که فرزندان هم سهمی برای امرار معاش داشته باشند.

قاجار و فرزندانش
هر کدام از اشخاصی که مهدعلیا در نامه‌های خود به هر دلیلی از آنها نام برده است، جهانی هستند از زندگی یک انسان در روزگاری که قاجارها حکومت ایران را در دست داشتند. از جمله این اشخاص شاهزادگانی بودند که نسل به نسل از زمان تأسیس سلسله قاجار تا پایان آن، روزگار را می‌گذراندند و گاهی مواجبی از دربار به جهت شاهزاده بودن دریافت کرده و زندگی خود را سپری می‌کردند.

رابطه مادر شاه با شاهزادگان
بر این اساس اطراف مهدعلیا هم خالی از حضور این شاهزادگان نبود، تا جایی که این زن احترام زیادی برای آنها قائل بود و درخواست‌های آنها را به گوش شاه می‌رساند تا برآورده شود. در واقع مادر شاه واسطه‌ای میان شاهزادگان و شخص شاه بوده است، مسأله‌ای که امیرکبیر به آن آگاهی داشت و در جریان اصلاحات خود دست آنها را از دربار چنان کوتاه کرد که باعث دشمنی سرسخت آنها با خود شد.

طایفه قاجار و کوتاه شدن دست!
در یکی از نامه‌های مهدعلیا به این موضوع اشاره شده است: «…قربانت گردم… قرار شاهزاده‌ها همان است، روزی که از سفر آمدم، دادم… حالا اگر پشت گردن شاهزاده‌ها هم بزنند، بی‌قاعده و بی‌اذن نخواهند آمد. آن روز راه دیگر داشت. از خدمت شما محروم بودند. میرزا تقی(امیر کبیر) هم که این طایفه (قاجار) و شاهزاده‌های بیچاره را از سگ کمتر کرده بود. از زمین و آسمان دستش بریده شده بود…».

دیدار تنها در زمان عید
در ادامه مادر شاه ناصری نوشته است: «…به جهت اینکه خفیف نشوند یا درد دل خودشان را و عرضشان را بکنند، ناچار رو به من می‌آورند. حال بحمدالله این التفات که پادشاه در حق اهل ایران فرمودند همه، ‌کارشان را فهمیدند. عرضشان را به پادشاه می‌کنند. به من دیگر چکار دارند. من هم بحمدالله آسوده شدم. به علی قلی میرزا هم گفتم کاغذی در این باب به شاهزاده محمدولی میرزا نوشت که به شاهزاده‌ها کلاً اعلام بکند که در عیدها به دیدن من بیایند. در وقت‌های دیگر مرخص نیستند(اجازه ندارند).

«مریم شاه»، شاهزاده قجری
در نامه‌ای که ابتدا از آن روایت شد نیز مهدعلیا درباره حق و حقوق یکی از شاهزادگان حرف به میان آورده و از میرآخور خواسته است تا با پرداخت و تقسیم بحق مواجب شوهر مریم شاه که از شاهزادگان قاجار بوده است بین او و همسرش، این زن و فرزندانش را نجات دهد. اینکه مریم شاه چه کسی بوده است، بنا بر نظر دکتر عبدالحسین نوایی، گردآورنده نامه‌های مهدعلیا، او ظاهراً شاهزاده و جزو مقربین دستگاه مهدعلیا بوده و از این زن حمایت می‌کرده است. حتی بر اساس اسناد به نظر می‌آید که مریم شاه جزو طلبکاران مهدعلیا بوده است.

بخشش تمام ثروت به تک دختر
شوهر این زن هم که مهدعلیا به اهل حساب و کتاب نبودنش در نامه اشاره کرده است، پسر همایون میرزا فرزند شانزدهم فتحعلیشاه بوده است. در واقع پدر شوهر مریم شاه شاعر هم بوده و با تخلص «حشمت» آثاری از وی برجای مانده است. او داماد میرزا شفیع مازندرانی بود، که بعد از اعتمادالدوله صدراعظم می‌شود و جالب است که چون میرزا شفیع تنها یک دختر داشت و آنهم همسر همایون میرزا شد، ثروت فراوانی به این شاهزاده خوش شانس رسید.

سلسله قجر و زنان شاهزاده‌اش
در میان این شاهزادگان که گهگاهی مهدعلیا در نامه‌هایش از آنها نام می‌برد، زنان بسیاری هم بوده‌اند که زندگی آنها در جایگاه دختران و خواهران و همسران مردان این سلسله شکل گرفته است. از دختران فتحعلیشاه گرفته تا آخرین آنها که دختران احمد شاه قاجار بودند و دیگر زنانی که به‌دلیل نسبت داشتن با این سلسله، لقب شاهزاده را از تولد تا مرگ با خود همراه داشتند و چه بسا بهره‌هایی هم از این لقب می‌بردند؛ از به دست آوردن مقام و منصب و لقب گرفته تا ملک و املاک. البته شاهزادگانی هم بوده‌اند که به دور از تمام این سوءاستفاده‌ها زندگی سالمی داشته‌اند.

دختران فتحعلیشاه، شاهزادگانی هنرمند!
بد نیست به نام و چگونگی زندگی چند تن از این شاهزادگان از دوره فتحلیشاه تا آخرین پادشاه این سلسله یعنی احمد شاه قاجار اشاره کنیم. از میان این زنان شاهزاده، بخشی را دختران فتحعلیشاه قاجار تشکیل می‌دهند، یکی از این دختران «ام‌سلمه» از همسر گرجی‌تبار فتحعلیشاه بود که معروف به گلین خانم بوده و در «حدیقهالشعرا» با نام عصمت قاجار از او یاد شده است. این زن از خوشنویسان و سرایندگان سده ۱۳ و ۱۴ قمری بوده است.

«فخر جهان خانم» دختر «سنبل باجی»
از دیگر شاهزادگان زن قاجار «فخر جهان خانم» ملقب به فخرالدوله، دختر ششم فتحعلیشاه از زن چهلم او، به نام فاطمه خانم، مشهور به سنبل باجی، از اسرای کرمان بود. فخرالدوله آن‌طور که روایت کرده‌اند از دختران بسیار متشخصه و زرنگ فتحعلیشاه بوده است، دختر پانزدهم فتحعلیشاه هم «خدیجه سلطان خانم»، ملقب به عصمت‌الدوله بود. عصمت‌الدوله را محمدحسین خان صدر اصفهانی، صدراعظم فتحعلیشاه، در زمانی که در اوج قدرت بود، برای پسرش ابراهیم خان خواستگاری کرد.

مخالفت با ازدواج «خدیجه سلطان خانم»
داستان ازدواج این دختر جالب بوده است چون پیش از آن، فتحعلیشاه هیچ یک از دخترانش را به فردی خارج از طایفه قاجار شوهر نداده بود، محمدحسین خان صدراعظم واسطه‌های بسیاری در حرمسرا و دربار برانگیخت تا شاه را به این ازدواج راضی کنند. به محض پخش شدن خبر خواستگاری، تمام رؤسای ایل قاجار شمشیر به کمر بستند و در اتاق نقاشخانه در کنار تخت مرمر جمع شدند و اعلام کردند در صورت وقوع این وصلت که مایه بی‌اعتباری شئونات سلطنت خواهد شد، از مقام خود استعفا می‌دهند.

بردن عروس با تشریفاتی باشکوه
سرانجام این صدراعظم که اصرار بسیاری بر بردن عصمت‌الدوله برای همسری پسرش داشت، یکی از سران ایل قاجار را به نمایندگی به مشورت خواند و مجلسی تشکیل داد و در نهایت رؤسای ایل را وادار کرد، رأی مجلس را که مجاز شمردن ازدواج عصمت‌الدوله با ابراهیم خان بود، تصدیق کنند. در آخر هم این پدر شوهر، عروسش عصمت‌الدوله را با شکوه و تشریفاتی به خانه بخت برد که مانندش در عروسی هیچ یک از دختران فتحعلیشاه سابقه نداشت.

دختری شاعر و ادیب و صوفی
یکی دیگر از دختران فتحعلیشاه «زبیده خانم» نام داشت و شاعر، ادیب و صوفی بود. او بعد از ازدواج با یکی از پسران سران قراگوزلو همراه همسرش به همدان رفت و از مریدان یکی از صوفیان آن شهر شد. یک بار به سفر حج و بارها به زیارت عتبات عالیات و مشهد رفت. سال‌ها در همدان زندگی کرد و هر سال بخشی از درآمد املاک خود را صرف انعام و اطعام فقرا و عمران و آبادی منطقه می‌کرد.

وقف برای روشنایی حرم امام حسین(ع)
زبیده خانم کاروانسرایی برای اقامت زوار در روستای تاج‌آباد ساخت و دو دانگ از روستای لالجین را برای تعزیه‌داری و روشنایی حرم امام حسین(ع) در کربلا وقف کرد و مبلغی برای متولی، روشنایی و قاری بقعه بابا طاهر عریان اختصاص داد. بقعه و صحن امامزاده یحیی در همدان نیز طبق خواهش او از فرزندش، حسام‌الملک، ساخته شده است. این شاهزاده پس از درگذشت همسرش به روستای شورین رفت و تا پایان عمر در آنجا زندگی می‌کرد.

تعریف برادر از شاهزاده مقدسه
این دختر عارف مسلک فتحعلیشاه قاجار آن‌طور که روایت کرده‌اند احوالات عارفانه داشته است، چنانکه برادرش ملک ایرج میرزا از او این‌طور توصیف می‌کند: «زبیده خانم بسیار شاهزاده مقدسه عارفه عامله که شب و روز غیر از ورد و اذکار و تلاوت قرآن و تعزیه‌داری جناب سیدالشهداء علیه‌السلام کاری ندارند و گناهان ما را مگر به عبادات او عفو کنند.»

«ماه رخسار خانم» عمه ناصرالدین شاه
به غیر از دختران فتحعلیشاه، از شاهزادگان زن دیگر می‌توان به «ماه ‌رخسار خانم» فخرالدوله اشاره کرد که نخستین دختر عباس میرزا پسر فتحعلیشاه و خواهر تنی محمد شاه قاجار بود. ماه ‌رخسار خانم در هنر شعر و نقاشی و خوشنویسی توانمند بوده است. اعتمادالسلطنه در کتاب «خیرات حسان» درباره او می‌نویسد: «در نظم و تنسیق امور از مدیران کافی گوی سبقت می‌ربود و تا بود بر مدارج تمول و اعتبار خود می‌افزود. در بَثِّ مکارم نظیر نداشت و سائل را محروم نمی‌گذاشت».

شاه ناصری و طوماری از دختران
دختران ناصرالدین شاه هم که جای خود را در تاریخ قاجار دارند، از «عصمت‌الدوله» گرفته که مادرش تاج‌الدوله دومین زن عقدی ناصرالدین‌شاه و دختر سیف‌الله‌میرزا پسر فتحعلیشاه بود که زندگی جالب و پرهیاهویی داشته است، تا «ضیاءالسلطنه» که همسر آقا زین‌العابدین امام‌ جمعه تهران بود و دیگر دختران معروف شاه ناصری که می‌توان به فروغ‌الدوله، تاج‌السلطنه، فخرالدوله، افتخارالسلطنه، عزیزالسلطنه و… اشاره کرد.

«فخرالدوله» واسطه بین پهلوی و قاجار
دختران پادشاه بعدی قجرها یعنی مظفرالدین شاه هم از جمله شاهزادگانی بودند که برای خود زندگی پر از اتفاقی داشته‌اند. «احترام‌السلطنه» و «نورالسلطنه» از جمله این دختران بودند و یکی از دختران دیگر مظفرالدین شاه «اشرف‌الملوک» بود که نسبتش با محمد مصدق جالب است چون این دختر نتیجه ازدواج مظفرالدین شاه و سرورالسلطنه، خواهرزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما، دختر خاله محمد مصدق و مادر علی امینی بود. فخرالدوله که زنی بادرایت بوده است، واسط بین رضا شاه و خاندان قاجار بود و با آرام نگاه داشتن ایل قاجار تلاش کرد تا از وقوع خونریزی‌ها جلوگیری کند.

دختر آخرین شاه قاجار و محمد رضا شاه پهلوی!
آخرین پادشاه قاجار هم یعنی احمد شاه دخترانی داشت که بزرگ‌ترین آن معروف به «ایران‌دخت» است. دختری که حاصل ازدواج احمد شاه قاجار با بدرالملوک والا بود. جالب است بدانیم این دختر در ۵ سالگی به همراه پدر و مادرش به خارج از ایران رفت و به زمان حکومت رضا شاه در حالی که ۴ سال از محمدرضا پهلوی بزرگتر بود، وقتی که محمدرضا او را دید مورد توجه شاه آینده ایران قرار گرفت. محمدرضا با پدرش درباره قصد ازدواج با دختر آخرین شاه قاجار صحبت می‌کند ولی رضا شاه در نهایت می‌گوید که آب پهلوی و قاجار در یک جوی نمی‌رود و در نتیجه این ازدواج هم هرگز سرنگرفت.

مادر و دختر شاهزاده
مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه نیز به همراه دخترش «عزت‌الدوله» از شاهزاده بودن مستثنی نبوده و این لقب را با خود همراه داشتند. مادر ملک جهان معروف به مهدعلیا، «بیگ جان» دختر دوم فتحعلیشاه قاجار بود. نوه‌ای که بسیار مورد علاقه پدربزرگ شاهش بود که در نوجوانی هم بنا بر مصالح سیاسی به عقد محمد میرزا، محمد شاه آینده قاجار در‌آمد. دختر مهدعلیا یعنی خواهر ناصرالدین شاه از شاهزادگانی بود که دست تقدیر او را به اراده مادر، با قتل امیرکبیر بیوه کرد و بعد از آن عروس چندین مرد دیگر کرد. آنچه که از زندگی شاهزادگان زن قاجار می‌توان دریافت به غیر از داشتن جاه و مقام و رفاه و ثروت و… نداشتن اراده و اختیار برای انتخاب یک زندگی آرام بود، بیشتر آنها بنا بر مصالح سیاسی و…ازدواج کردند و در مسیری غیر از خواسته خود تا زمان مرگشان قرار گرفتند.

منبع: مجله ایران بانو

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.