مرور برچسب

پابلو نرودا

همیشه عصرها دور می‌شوی شعری از پابلو نرودا

پابلو نرودا دیپلمات، سناتور و شاعر نوگرای شیلیایی و برنده جایزه ادبیات نوبل می‌باشد، وی نام مستعار خود را از یان نرودا شاعر اهل چک انتخاب کرده بود. این شفق را هم از دست داده‌ایم. هیچ‌کسی ما را دست در دست هم نمی‌دید این عصر وقتی شب…
ادامه مطلب ...

من مجازات می­‌خواهم شعری از پابلو نرودا

پابلو نرودا دیپلمات، سناتور و شاعر نوگرای شیلیایی و برنده جایزه ادبیات نوبل است، سروده‌های وی در غالب سونت از اهمیت بالایی برخوردار است. آن­‌ها تفنگ­‌های پر از باروت را آوردند آنان دستور این کشتار وحشیانه را صادر کردند آن­‌ها این‌جا با…
ادامه مطلب ...

بر فراز سکوت عاشقانۀ ما شعری از پابلو نرودا

پابلو نرودا شاعر نوگرای شیلیایی است، وی نام مستعار خود را از یان نرودا شاعر اهل چک انتخاب کرده بود و بعدها «پابلو نرودا» نام رسمی او شد. صبح سرشار از طوفان است. در قلب تابستان. ابرها چون دست‌مال‌های سپید وداع عبور می‌کنند. و باد،…
ادامه مطلب ...

تبعید شعری از پابلو نرودا

پابلو نرودا دیپلمات، سناتور و شاعر نوگرای شیلیایی و برنده جایزه ادبیات نوبل می‌باشد. سروده‌های وی در غالب سونت از اهمیت بالایی برخوردار است و بیشتر آثار او را تشکیل می‌دهند. میان کاخ‌ها با سنگ های خسته، کوچه‌های پراگ با زیبایی‌هایش، میان…
ادامه مطلب ...

وقتی دور می‌شوی شعری از پابلو نرودا

پابلو نرودا دیپلمات، سناتور و شاعر نوگرای شیلیایی و برنده جایزه ادبیات نوبل است، وی نام مستعار خود را از یان نرودا شاعر اهل چک انتخاب کرده بود. دور نشو حتی برای یک روز زیرا که زیرا که چگونه بگویم یک روز زمانی طولانی است برای انتظار…
ادامه مطلب ...

این آخرین شعری است برای او شعری از پابلو نرودا

پابلو نرودا نام مستعار ریکاردو الیسر نفتالی ریس باسوآلت بود که نام مستعار خود را از یان نرودا شاعر اهل چک انتخاب کرده بود. نخستین مقاله نرودا در شانزده سالگی و در یک روزنامه محلی چاپ شد و در سال ۱۹۷۱ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. امشب…
ادامه مطلب ...

برای بردن من شعری از پابلو نرودا

باد اسب است: گوش کن چگونه می‌تازد از میان دریا، از میان آسمان. می‌خواهد مرا با خود ببرد: گوش کن چگونه دنیا را به زیر سُم دارد برای بردن من. مرا در میان بازوانت پنهان کن تنها یک امشب، آنگاه که باران دهان‌های بی‌شمارش را بر سینه…
ادامه مطلب ...

اکنون بیا با هم آرزو کنیم، شعری از پابلو نرودا

اگر عشق تنها اگر عشق طعم خود را دوباره در من منتشر کند بی بهاری که تو باشی حتی لحظه ای ادامه نخواهم داد منی که تا دست هایم را به اندوه فروختم آه عشق من اکنون مرا با بوسه هایت ترک کن و با گیسوانت تمامی درها را ببند برای دستانت…
ادامه مطلب ...

به خاطر ابرها تو را گفتم، شعری از پابلو نرودا

به خاطر ابرها تو را گفتم به خاطر درختِ دریا تو را گفتم برای هر موج، برای پرندگانِ در شاخسار برای سنگریزه های صدا برای چشمی که چهره یا چشم انداز می شود و آسمانش را رنگ می دهد خواب برای هر شب نوشانوش برای حصار جاده ها برای پنجره گشوده…
ادامه مطلب ...

گاه و بی‌گاه فرو می‌شوی؛ شعری از پابلو نرودا

گاه و بی‌گاه فرو می‌شوی در چاهِ خاموشی‌ات در ژرفای خشم پرغرورت و چون بازمی‌گردی نمی‌توانی حتا اندکی از آن‌چه در آن‌جا یافته‌ای با خود بیاوری عشق من، در چاهِ بسته‌ات چه می‌یابی؟ خزه‌ی دریایی، مانداب، صخره؟ با چشمانی بسته چه می…
ادامه مطلب ...

پنج معیار برگزیده؛ شعری از پابلو نرودا

می خواهم چشمانم را ببنـدم تنها پنج چیز آرزو کنم پنج معیار برگزیده نخست، عشق جاودانه دوم، دیدار پاییز نمی توانم به بودن ادامه بدهم بی برگ هایی که می رقصند و بر خاک فرو می افتند سوم، زمستان پُر هیبت بارانی که دوست می داشتم نوازش…
ادامه مطلب ...

آه عشق سترگ؛ شعری از پابلو نرودا

تمامی عشقم را در جامی به فراخی زمین تمامی عشقم را با خارها و ستاره‌ها نثار تو کردم اما تو با پاهای کوچک، پاشنه‌هایی چرکین بر آتش آن گام نهادی و آن را خاموش کردی آه عشق سترگ، معشوق خُرد من در پیکارم از پای ننشستم در ره سپردن به…
ادامه مطلب ...