مرور برچسب

محمدعلی سپانلو

شعر زیبای آهو، سرودۀ محمدعلی سپانلو

این عینک سیاهت را بردار دلبرم این جا کسی تو را نمی شناسد هر شب شب تولد توست و چشم روشنی هیجان است در چشم های ما از ژرفنای آینه ی روبه رو خورشید کوچکی را انتخاب کن و حلقه کن به انگشتت یا نیمتاج روی موی سیاهت فرقی نمی کند، در هر حال…
ادامه مطلب ...

خیابان پنجم؛ شعری از محمدعلی سپانلو

زیبا و مه آلود به رستوران آمد از دامن چتر بسته اش می ریخت هنوز سایه های باران یک طره خیس در کنار ابرویش انگار پرانتزی بدون جفت... بازوی مسافر را با پنجه ای از هوا گرفت لبخندزنان به گردش رگبار... افتادن واژه های نورانی در بستر شب…
ادامه مطلب ...