شکوه قانون، داستان کوتاهی از فرانک اوکانر
دن براید پیر برای اجاق چوب میشکست که صدای پایی را در کوره راه جلو خانهاش شنید. میخواست یک دسته ترکه را به زانویش بکوبد و بشکند، اما مکث کرد.
دن مادام که مادرش زنده بود از او مراقبت کرده بود و بعد از مرگ مادر هیچ زنی پا به خانهی او…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...