داستان کوتاه «انتخواب» نوشتۀ علی زوار کعبه
مردی عاشقِ تختخواب اش بود. شبها که روی آن میخوابید، مطمئن میشد، حاضر نیست با هیچ کس تقسیم اش کند.
تختخواب را از یک سمساری خریده بود. سمسار گفته بود: «این عتیقه است؛ آقا. یه تختخواب راحت و عالی که فقط میشه توش رویا دید.» روی…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...