مرور برچسب

رمان خشم و هیاهو

پایان رمان خشم و هیاهو نوشته ویلیام فاکنر

دیلسی تنش را جلو و عقب می‌برد و سربن را نوازش می‌کرد. گفت: ای عیسی، آخه تا کی؟ لاستر گفت: ننه جون! من می‌تونم اون درشکه رو برونم. دیلسی گفت: جفت تونو می‌کشی. از بدجنسی این کارو می‌کنی. می‌دونم خیلی باهوشی ولی خاطرم ازت جمع نیست... لاتسر،…
ادامه مطلب ...