مرور برچسب

ارنست همینگوی

داستان کوتاه آدم کش‌ها اثر ارنست همینگوی

در سالن غذاخوری هِنری باز شد و دو مرد آمدند تو. پشت پیشخوان نشستند. جورج از آن‌ها پرسید: «چی می‌خورین؟». یکی از آن‌ها گفت: «نمی‌دونم. اَل، تو چی می‌خوری؟». اَل گفت: «نمی‌دونم. نمی‌دونم چی می‌خورم». بیرون هوا داشت تاریک می‌شد. آن‌ور…
ادامه مطلب ...

داستان کوتاه گربه زیر باران اثر ارنست همینگوی

تنها دو آمریکایی در هتل بودند. هیچ‌کدام از آدم‌هایی را که توی پلکان، در سر راه خود به اتاق‌شان یا موقع برگشتن از آن، می‌دیدند نمی‌شناختند. اتاق‌شان در طبقۀ دوم رو به دریا بود. اتاق در عین حال رو به باغ ملی و بنای یادبود جنگ قرار داشت. توی…
ادامه مطلب ...

داستان کوتاه ده نفر سرخپوست اثر ارنست همینگوی

نیک، بعد از مراسم چهارم ژوئیه که همراه جو گارنر و خانواده‌اش، راهی خانه بود، از کنار نه سرخ پوست مست توی جاده گذشت. یادش آمد که سرخپوست‌ها نه نفر بودند، چون جو گارنر که در تاریک و روشن غروب ارابه را می‌راند، اسب‌ها را نگه داشت، توی جاده…
ادامه مطلب ...

داستان کوتاه تپه‌هایی چون فیل‌های سفید اثر ارنست همینگوی

نه سایه‌ای بود و نه درختی؛ و ایستگاه، میان دو ردیف خط‌آهن، زیر آفتاب قرار داشت. در یک سوی ایستگاه سایه گرم ساختمان افتاده بود و از در باز نوشگاه پرده‌ای از مهره‌های خیزران به نخ کشیده آویخته بود تا جلو ورود پشه‌ها را بگیرد. مرد آمریکایی و…
ادامه مطلب ...

دگرگونی دنیا؛ داستان کوتاهی از ارنست همینگوی

مرد گفت: «خب، یه چیزی بگو.» دختر گفت: «نه، نمی‌تونم.» - «منظورت اینه که نمی‌خوای درباره‌ش حرف بزنی؟» دختر گفت: «نمی‌تونم. منظورم همینه.» - «منظورت اینه که نمی‌خوای درباره‌ش حرف بزنی؟» دختر گفت: «آره، هر جور دوست داری برداشت کن.» -…
ادامه مطلب ...

داستان کوتاه جای دنج تمیز و پر نور نوشته ارنست همینگوی

دیروقت‌ بود و همه‌ کافه‌ را ترک‌ کرده‌ بودند، جز پیرمرد که‌ در سایه‌ای‌ که‌برگ‌های‌ درخت‌ در زیرِ نورِ چراغ‌ برق‌ ساخته‌ بودند نشسته‌ بود. در طول‌ روزخیابان‌ خاک‌آلود بود ولی‌ در شب‌ شبنم‌ گرد و غبار را فرو می‌نشاند و پیرمرددوست‌ داشت‌ تا…
ادامه مطلب ...

داستان کوتاه پیرمرد بر سر پل نوشته ارنست همینگوی

پیرمردی با عینکی دوره فلزی و لباس خاک آلود کنار جاده نشسته بود. روی رودخانه پلی چوبی کشیده بودند و گاریها، کامیونها، مردها، زنها و بچه ها از روی آن می گذشتند. گاریها که با قاطر کشیده می شدند، به سنگینی از شیب ساحل بالا می رفتند، سربازها پره…
ادامه مطلب ...