مرور رده

فرهنگ

شمع روشن، شعری از عباس ابن الاحنف

تو هرگز به راستی رنج نبرده ای! و درد بی خوابی را نمی شناسی. این منم که خواب از چشمانم گریخته است، و تا زمانی که زنده ام، به جز اشک برای من همدمی نیست. وقتی که با تو حرف می زنم مرا به سخره می گیری، عاشقان مرا در شعر خود بهتر روایت…
ادامه مطلب ...

معرفی ولفدیتریش اشنوره، نویسنده آلمانی

ولفدیتریش اشنوره wolfdietrich schnurre در سال ۱۹۲۰ در شهر فرانکفورت آلمان به دنیا آمد. در تمام طول جنگ دوم جهانی سرباز بود. در آوریل ۱۹۴۵ از جبهه گریخت. پس از جنگ تا سال ۱۹۴۹ نقد تئاتر و سینما می نوشت. از سال ۱۹۵۰ به نویسندگی روی آورد. او…
ادامه مطلب ...

حالا وقت رفتن نیست، شعری از جورج الیوت

استاد عشق چقدر به مهرِ شیرین تو نیازمندم... چگونه فراموشت کنم؟ وقتی که این روزها تنها صدای پای مرگ را می شنوم و زیر لب مدام می گویم: "بمان عزیزم، بمان حالا وقت رفتن نیست..." george elliot بخشی از شعر متلاشی، سروده ی جورج الیوت،…
ادامه مطلب ...

گریه، شعری از محمد صالح

برای او مرثیه نخوان! گریه نکن! زنده نمی شود. او را دوباره به ما نمی دهند خداوند او را پیش خود برده است مرثیه نخوان! او نخواهد شنید و از راهی که رفته بر نمی گردد. زنده ها می توانند به دروغ گریه کنند اما مرده ها به دروغ نمی…
ادامه مطلب ...

نگاهی به هنرهای دستی ایل قشقایی

از مهمترین صنایع دستی مردم قشقائی می‌توان به قالی‌بافی، گلیم‌بافی، جاجیم‌بافی، گبه بافی و همچنین بافته‌های رِند و بافته‌های «چرخ» اشاره کرد. به طور کلی تولید دستبافته‌ها از مرحله ابتدایی تا آخرین مرحله به دست زنان صورت می‌گیرد. علاوه بر…
ادامه مطلب ...

ماشادو دِ آسیس، نویسنده ای از آمریکای لاتین

ژواکیم ماریا ماشادو دِ آسیس در سال ۱۸۳۹ در ریودوژانیرو به دنیا آمد. کار در دنیای چاپ و نوشتار را با حروفچینی و تصحیح نمونه های چاپی آغاز کرد و آنگاه نویسنده ی ستون حوادث در روزنامه ها شد. مجموعه آثار او به سی و یک جلد می رسد. ماشادو در همه…
ادامه مطلب ...

چوب کبریت های سوخته، شعری از فکرت صادق

روزهای رفته به چوب کبریت های سوخته می مانند جمع آوری شده در قوطی خویش هر کاری می خواهی، بکن آن ها دوباره روشن نمی شود و روزی سیاهی آن ها دستت را آلوده می کند روزهای چوبی ات را باید از همان آغاز بیهوده نمی سوزاندی. فکرت صادق…
ادامه مطلب ...

آیا این عشق است؟ شعری از آلیسون مویت

اگر در سرزمین عجایب زندگی می کردم بهتر از این بود! در واقعیت من و تو با هم غریبه ایم و در رویای من، یکرنگ و صمیمی نه در واقعیت می توانم به تو نزدیک شوم و نه در رویاهایم از تو دور اگر در سرزمین عجایب زندگی می کردم از این بهتر…
ادامه مطلب ...

هنر چادرشب بافی

صنایع دستی به عنوان زیر مجموعه ای وسیع از هنرهای سنتی ایران، از گذشته های دور تا امروز جایگاه ویژه ای در فرهنگ بومی و معنوی کشورمان داشته است. نساجی سنتی (دستبافی) از جمله صنایعی است که از قدمت طولانی و پیشینه ای کهن برخوردار است و از زمان…
ادامه مطلب ...

برو نازنینم، برو، شعری از آلفرد لرد تنیسون

وقتی که مُردم بر مزارم گریه مکن و خاک را با اشکهایت رنجیده خاطر مکن بگذار مرغ باران و باد بر من بگریند، اما عزیزم تو نه، اگر گناه یا خطایی از تو سر زده است، دیگر مهم نیست، من تو را بخشیده ام و اکنون می خواهم در آرامش بیارامم…
ادامه مطلب ...

تو دنیا هستی، شعری از سارا تیز دیل

کفش جادو به پایم پوشاندی! و مرا به میان خورشید و ستارگان بردی و دیگر تمام دنیا مال من بود.... آه این کفش ها را از پایم در آور! خورشید و ستاره ها را می خواهم چه کنم؟ همه ی دنیای من تویی! و جهان با همه ی ستاره ها و خورشیدش از تو روشنی…
ادامه مطلب ...

آشنایی با بازارهای سنتی ایران

بازار واژه‌ای فارسی است و ریشه آن در زبان پهلوی بهاچار به معنی مکان قیمت‌ها است. از نظر تاریخی، بازار به محلی اطلاق می‌شود که خریداران و فروشندگان برای مبادله کالا یا خدمات به آن مراجعه می‌کنند. مجموعه بازار در ایران از دوران ساسانیان در…
ادامه مطلب ...