مرور رده

شعر و داستان کودکانه

گربه من نازنازیه؛ شعر کودکانه ای از منوچهر احترامی

گربه من ناز نازیه همش به فکر بازیه یه توپ داره قلش میده می گیره و باز ولش میده گربه لیلی باهوشه اما زیاد بازیگوشه یه توپ داره رنگ ووارنگ میزنه به شیشه دنگ و دنگ گربه من نازنازیه همش به فکر بازیه شبها همیشه وقت خواب میره…
ادامه مطلب ...

خدا؛ شعری کودکانه از پروین دولت آبادی

به مادر گفتم آخر این خدا کیست که هم در خانۀ ما هست و هم نیست تو گفتی مهربان‌تر از خدا نیست دمی از بندگان خود جدا نیست چرا هرگز نمی‌آید به خوابم چرا هرگز نمی‌گوید جوابم؟ نماز صبحگاهت را شنیدم تو را دیدم، خدایت را ندیدم به من آهسته…
ادامه مطلب ...

شب اومد و ستاره؛ شعر کودکانه ای از علی اصغر نصرتی

شب اومد و ستاره رو آسمون نشسته نه یک، نه ده، نه صدتا هزار هزار تا دسته ستاره توی شبها چراغ آسمونه مثل گل و بنفشه تو باغ آسمونه یک کمی این طرفتر ماه قشنگ و زیباست دلش گرفته امشب برای اینکه تنهاست شاعر: علی اصغر نصرتی
ادامه مطلب ...

رمضان آمد و مهمونی به پا شد؛ شعر کودکانه ای از مهری طهماسبی دهکردی

رمضان آمد و مهمونی به پا شد نوبت مهمونی پاک خدا شد سفرۀ خدا پر از عطر نمازه پرِ از عبادت و راز و نیازه همه دستاشون به سوی آسمونه رو لبا نام خدای مهربونه رمضان ماه دعا ماه عبادت ماه مهربونی و برکت و رحمت مهری طهماسبی دهکردی
ادامه مطلب ...

مهد قرآن؛ شعری از فاطمه سادات رضوانی

امروز علی کوچولو چه شاد و بی قراره می خواد بره به باغی که سر تا سر بهاره یه باغ سبز و زیبا به اسم ((مهدقرآن)) که تو هوای پاکش می پیچه عطر ایمان آقا معلم مهد یه مرد مهربونه هزار هزار تا قصه هزار تا شعر می دونه کتاب آسمونی پر از…
ادامه مطلب ...

باید نماز بخونم؛ شعر کودکانه ای از فاطمه سادات رضوانی

علی آقا ریزه میزه با ادب و تمیزه بهش میگن نمکدون بس که نمک میریزه نگاش کنید چه نازه لباش به خنده بازه می خواد که یاد بگیره یه دنیا حرف تازه وقتی اذان رو می گن می ره نماز میخونه می گه خدا دوست داره کسی که یاد اونه باید نماز بخونم…
ادامه مطلب ...

بابای خوبم؛ شعر کودکانه ای از فاطمه سادات رضوانی

خبر خبر خبردار بابای خوب و پرکار خدای مهربونم اونو برام نگهدار می خوام یه شعر بخونم بدونه یاد اونم تا دنیا دنیا باشه من عاشقش می مونم بابای خوب و ماهم تویی پشت و پناهم مواظبی که هیچ چی نباشه سد راهم قشنگی مثل گل ها دوستت دارم…
ادامه مطلب ...

تشکر ای خداجون؛ شعری کودکانه از فاطمه سادات رضوانی

علی چه تند و  تیزه ببین چه قد تمیزه برای خانوادش یه بچه عزیزه شب که میخواد بخوابه دندوناشو می شوره موقع خواب می خونه همیشه حمد و سوره علی خودش می دونه خدا چه مهربونه نیاز بچه ها رو یکی یکی می دونه علی میگه همیشه تشکر ای خداجون…
ادامه مطلب ...

مامان چراغ خونه؛ شعری کودکانه از فاطمه سادات رضوانی

علی آقا ریزه میزه زبر و زرنگ و تیزه مواظبه تو خونه هیچ آشغالی نریزه می گه مامان خوبم همیشه در تلاشه تا هیچ زمانی کثیفی تو خونمون نباشه گناه داره تو خونه مامان بمونه تنها باید برم به یاریش به اتفاق بابا مامان چراغ خونه مامان…
ادامه مطلب ...

لالایی زیبایی از مریم حیدرزاده

لالا لالا گل ریحون دوتا فال و دوتا فنجون توی فنجون تو لیلی تو خط فال من مجنون لالا لالا گل خشخاش چه نازی داره تو چشماش پر از نقاشیه خوابت تو تنها فکر اونا باش لالا لالا گل پونه گل خوش رنگ بابونه دیگه هیچکس تو…
ادامه مطلب ...

داستان کودکانۀ بهار زنبورها؛ نوشتۀ گلنوشا صحرانورد

زنبور کوچولو در رختخواب مومی و راحتش خوابیده بود که ملکه زنبورها با عصای زرد رنگش به داخل حفره زنبورها آمد و گفت : زنبورهای کارگر، فرزندانم برخیزید و آماده شوید برای کار و بار. زنبور کوچولو بلند شد و کمی چشمهایش را مالید و گفت : چه خبر…
ادامه مطلب ...

شعر کودکانۀ بارون از احمد شاملو

بارون میاد جرجر گم شده راهِ بندر ساحلِ شب چه دوره آبش سیا و شوره ای خدا کشتی بفرست آتیشِ بهشتی بفرست جاده‌یِ کهکشون کو زُهره‌ی آسمون کو چراغِ زُهره سرده تو سیاهیا می‌گرده ای خدا روشنش کن فانوسِ راهِ منش کن گم شده…
ادامه مطلب ...