عروس و نوهای که در تاریخ تهران ماندگار شدند
«قربانت شوم، تصدقت گردم…انشاءالله احوال مبارک خوب است. درعباس آباد (دهی در اطراف تهران) خوش میگذرد. نایبالسلطنه هم دیروز به قصر رفتند. ما اینجا زیاد تنها ماندیم. نیاوران خیلی خالی شد. ساعتی هم که از برای ورود به شهر، برای ما مشخص کردهاند، نهم و دهم ماه نو است. تا آن روز ساعت نیست. (یعنی ساعت خوش یمنی نیست) من هم که اعتقاد زیادی به ساعت دارم. بنایی شهر هم هنوز رو به راه نشده است. در نیاوران هم تنها ماندن اسباب وحشت و دلتنگی است. از دزد و بعضی چیزها هم احتیاط لازم است، اگر بفرمایید یکی از باغهای بیرون شهر مثل نظامیه، یا جای دیگر بیاییم. (روز) نهم را وارد شهر بشویم. اگر میفرمایید و عیبی ندارد تا نهم را اینجا باشیم، یک سر به شهر بیاییم. هرطور که میل مبارک قرار بگیرد، فرمایش شود که از آن قرار تکلیف خود را بدانم. زیاد عرضی نیست….» مادر ناصرالدین شاه در بخشهای زیادی از نامههای خود به رفت و آمدهایش به باغها و بناهای سلطنتی اطراف تهران اشاره کرده است. مکانهایی که در هر فصل، بنا بر آب و هوایش مدتی را در آنجا کنار خدم و حشم و گاهی بعضی از زنان شاه میگذرانده است.
نامههایی برای حرمت شاه!
تمام نامههای برجای مانده از مهدعلیا جدای از اهمیت آن بهدلیل نوشته شدن توسط مادر شاه، بهدلایل مختلف ارزشمند و قابل تأمل است. این زن با تمام قدرت و نفوذی که در دربار ناصرالدین شاه داشته است بسیاری از امور را با پسر در میان گذاشته و از او کسب اجازه میکرده است تا به قولی حرمت شاه بودن او را نگه دارد، آن هم شاهی که با سیاست و تلاش این مادر به سلطنت رسیده بود.
نکاتی خواندنی در اسناد
در میان نامههای مهدعلیا میتوان به نکات بسیار جالب و خواندنی هم دست یافت، یکی از همین نکات جالب که در نامه آمده در ابتدای گزارش به آن اشاره شده است، توجه مهدعلیا به اهمیت نحس یا سعد بودن «ساعت» است. آنجا که اینچنین نوشته است: «…تا آن روز ساعت نیست. من هم که اعتقاد زیادی به ساعت دارم…» ماجرای اهمیت دادن به وقت و ساعت در میان مردم ایران پیشینه طولانی دارد، تا جایی که بسیاری از منجمان و طالع بینها در دربار سلاطین، جایگاه مهمی داشتهاند چرا که وقت و ساعت نحس و سعد را مشخص میکردند.
عصر قاجار و ساعت سعد و نحس!
بهگفته دکتر عبدالحسین نوایی مردم خرافی عصر قاجار بر مبنای سنتهای کهن اعتقاد داشتند که حرکت ستارگان و گردش و تقارن آنها با یکدیگر در سرنوشت مردم مؤثر است و بر اساس این اعتقاد بعضی روزها و ساعات را برای انجام کارهای مختلف خود سعد میدانستند و بعضی را نحس و در ایام و ساعات نحس دست به کاری نمیزدند و چنین بود که در دربار سلاطین همواره کسی یا کسانی بهعنوان منجم وجود داشتند که ایام سعد و نحس را مشخص میکردند. مهدعلیا هم بر اساس این باور که روزها برای خود سعد و نحس دارند، در نامه خود برای ناصرالدین شاه تأکید کرده است، زمانی را برای ورود به شهر انتخاب میکند که مصادف با روزهای نحس نباشد.
مادربزرگ و نوه پسری!
مهدعلیا در ابتدای این نامه به غیر از توجه به نحس یا سعد بودن ساعت ورود به شهر، از بازگشتن «نایبالسلطنه» به قصر هم برای شاه پسر مینویسد که او هم آنها را تنها گذاشته است. در واقع این شخص نوه مهدعلیا و یکی از فرزندان معروف ناصرالدین شاه، به نام اصلی «کامران میرزا» است که در تاریخ قاجار بنا به دلایل بسیاری مورد توجه است که یکی از دلایل آن به غیر از جایگاهش نزد شاه پدر، شخصیت و قدرت مادرش «منیرالسلطنه» بوده است.
«والده آقا» و محله منیریه
«منیرالسلطنه» که «والده آقا» نیز خوانده میشد محبوبیت «فروغالسلطنه» یا «انیسالدوله» را نداشت، اما محبوبیت فرزندش در نزد ناصرالدین شاه برایش کافی بود و همین امر او را در جرگه همسران فراموش شده شاه قرار نمیداد. نام این زن نه تنها در تاریخ قاجار بلکه در تاریخ تهران هم ماندگار شده است. محله «منیریه» تهران نامی آشنا و زنانه برای اهالی تهران است. در واقع نام زنی که این محله به نام او جان گرفته است کسی نیست جز همان «منیرالسلطنه»که فرزندنش از خوششانسی مادر، نایبالسلطنه شاه میشود.
موقوفات عروس «مهدعلیا»
بنا بر اسناد برجای مانده مادر کامران میرزا دارای ثروت فراوانی بود که بخشی از آن را وقف کرده است، تا جایی که بعد از فوت برادرش «امیرنظام» با ارث به جا مانده از او مدرسهای را در گورستان مجاور بقعه «امامزاده سیدنصرالدین» به نام «مدرسه منیریه» بنا و موقوفاتی از تهران و مازندران را برای هزینههای این مدرسه تعیین کرد. به غیر این بنا «مسجد منیریه» در کنار بقعه «امامزاده سیدنصرالدین» نیز از بناهایی است که منیرالسلطنه ساخته و آیینهکاری و ساخت ضریح نقره و گنبد این امامزاده نیز توسط او در دوره ناصرالدین شاه انجام گرفته است.
برپایی مراسم جشن مادرشوهر!
جالب است بدانیم مادر ناصرالدین شاه، هر ساله مراسم جشنی به مناسبت جشن تولد حضرت فاطمه (س) برپا میکرد که با فوت او برگزاری این مراسم بر عهده «منیرالسلطنه» قرار گرفت. جشنی که هر سال در روز بیستم جمادیالثانی به صورت مفصل در منزل او در همان محله منیریه ترتیب داده میشد. در این مجلس علاوه بر زنان حرم، همسران سفرا و هیأتهای خارجی نیز دعوت میشدند. تنها مردانی که اجازه حضور در میهمانی را داشتند ناصرالدین شاه و کامران میرزا نایبالسلطنه بودند و این شاید دلیلی بود که باعث میشد «خیلیها ملاحظه میکنند و نمیگذارند زن هایشان بروند.»
تهیه کفش و کیف و لباس سبز رنگ
«فاطمه قاضیها» در مقالهای مفصل در مجله «گنجینه اسناد» درباره این مراسم اینطور نوشته است: «… در این جشن همه اشیا و لباسها و ظروف و غیره باید سبز میبود. بانوانی که هر ساله در این مراسم شرکت میکردند و به عبارتی مدعو بودند، از مدتی قبل درصدد تهیه کفش و کیف و لباس و جوراب و دستکش سبز از نوع زیباترین آنها برمیآمدند، جشن در تالار سبز برگزار میشد، علاوه بر فرشهای نفیس سبز، میهمانان بوسیله ظروف گرانقیمت چینی و بلور و بارفتن سبز پذیرایی میشدند.»
سینی پر از سکههای طلا!
جالب است که بنا بر گفته این پژوهشگر چند دسته نوازنده زن هم دعوت میشدند که این زنها ابتدا در خانه منیر السلطنه، ملبوس به البسه تور و حریر و اطلس و مخمل سبز از زیباترین جامهها میشدند، جامههایی که با پولک، یراق رنگین و سنگهای زیبای سبز آراسته شده بود. زنان مدعو با جامههای فاخر سبز روشن و سبز غرق در جواهر، در مراسم حاضر میشدند، در این میان منیرالسلطنه سینی جواهر نشانی پر از سکههای طلا به مدعوین، هر کدام، یک اشرفی و به خدمه آنها یک پنج هزاری عیدی میداد.
حضور شاه ناصری در پایان مراسم
بعد از صرف ناهار که در اتاقهای مجلل با سفرههای سبز و غذاهای رنگین مزین شده بود و ناهار همراه با ترنم موسیقی صرف میشد، مراسم عید مولود شروع میشد که در آن اشعار مناسبی در شرح عروسی حضرت زهرا(س) قرائت میشد. در پایان این مراسم دوشیزه بیبضاعت سیدی که از قبل در نظر گرفته شده بود، به عقد جوانی در میآمد و عروس و داماد هدایای گرانبهایی از منیرالسلطنه و مدعوین دریافت میکردند و جالبتر از آنکه در آخر مراسم ناصرالدین شاه به آن مجلس میآمد و در میان شادی حضار به عروس و داماد مزبور سکههای زر هدیه میکرد.
روایت «معیرالممالک» از مادر کامران میرزا
آنطور که در این مقاله آمده است منیرالسلطنه زنی اهل ذوق و تشریفات هم بوده است چنانچه «معیرالممالک» در یادداشتهای خود به ماجرای جالبی اشاره میکند که در آن زمان برای تفریحات شبانهای که در دربار ناصری ترتیب میدادند دو دسته نوازنده بود، که یکی از این دستهها را که سردسته آنها شخص نابینایی به نام کریم بود دسته کورها میگفتند، علاوه بر خود کریم که تار و کمانچه مینواخت و میرقصید، سه مرد دیگر و دو زن او را همراهی میکردند. یکی از زنها آوازه خوان بود و زن دیگر که دختر کریم بود کمانچه زن، سه مرد دیگر هم با ضرب و دف به آن رقص و آواز جلوه میدادند.
شگفتی شاه از تدبیر «منیرالسلطنه»!
در یکی از شبها ناصرالدین شاه از طرف منیرالسلطنه پیامی دریافت میکند با این خبر که یک دسته نوازنده به تازگی از اسپانیا آمدهاند که اگر شاه میل کند به حضور او آورده شود. شاه شوهر از اینکه از آمدن این نوازندگان بیخبر بوده متعجب میشود و دستور آمدن آنها را صادر میکند. بلافاصله نوازندگان در نارنجستان حاضر میشوند، آنها عینکی بزرگ بر چشم داشته و دایره زنگی به دست گرفته بودند، شنلهای یراق دوزی بردوش و کلاههای کوتاه مخمل سرخ یراقدار بر سر گذاشته بودند، شلوارهای نیلی رنگ و جورابهای بلند سفید و کفشهای روباز برقی به پا داشتند، همه حاضران از دیدن آنها دچار حیرت شده بودند. اما پس از بررسی معلوم میشود که این افراد ظاهراً اسپانیایی، همان دسته کورها هستند که با تدبیر و ذوق منیرالسلطنه بدین وضع در آمده بودند و شاه را دچار شگفتی و تحسین کرده بودند.
مادری با فرزندی خوش شانس!
بد نیست بدانیم پسر این زن یعنی همان کامران میرزا که بسیار مورد علاقه ناصرالدین شاه بود هنگامی که بیش از ۳ سال نداشت از طرف ناصرالدین شاه به نایب السلطنگی برگزیده شد و جالبتر از همه آنکه در سن شش سالگی به حکومت تهران برگزیده شد که البته معاونت او را رئیس دارالشورای دولتی به عهده داشت. هنگامی که کامران میرزا سیزده ساله شد شاه ناصری فرماندهی کل قوا را به او تفویض کرد و در همین سال او را ملقب به امیرکبیر کرد. حتی زمانی که شاه به سفر عتبات عالیات رفته بود، اداره امور مملکت را به کامران میرزا و البته به مشارکت «مستوفی الممالک» خود واگذار کرد.
مجلسی با شکوه برای «نایبالسلطنه»
یکی از اتفاقاتی که ناصرالدین شاه در نوشتههای خود از آن روایت کرده است، عروسی باشکوهی است که برای کامران میرزا برپا کرده است. این پسر عزیزکرده زمانی که ۱۶ سال بیشتر نداشت «سرورالدوله» دختر «حسام السلطنه» معروف به فاتح هرات را به همسری او درآوردند. مراسم عروسی در محل فعلی کاخ دادگستری که آن زمان اختصاص به جشنهای نظامی داشت صورت گرفت و چندین شبانه روز طول کشید.
مرگ شاه و پایان حرمسرا
ماجرای زنان حرمسرا چه آنهایی که مانند منیرالسلطنه قدرت و ثروتی داشتند و چه دیگر زنان همه با مرگ ناصرالدین شاه در مسیری قرار گرفت که هر کدام رنجی را با خود در تاریخ ماندگار کردند. بعد از مرگ شاه ناصری بنا به دستور مظفرالدین شاه زنان از حرم اخراج شدند: «خانمها هر چه دارند مال خودشان و از اندرون خارج شوند جز خانمهایی که اولاد دارند و آنها را بفرستند به حیاط سروستان که منزل منیرالسلطنه مادر نایبالسلطنه بود.»
کوچ به عمارت منیریه تا مرگ!
منیرالسلطنه هم پیش از دستور شاه جدید مظفرالدین شاه قاجار، حیاط سروستان را تخلیه و بهمنزل فرزند خود کامران میرزا رفته بود. عمارت و باغ منیریه در کنار عمارت و باغ امیریه متعلق به او بود که توسط کامران میرزا ساخته شد. عمارت منیریه پس از فوت منیرالسلطنه متروک ماند و فقط در ایام محرم مراسم روضهخوانی که در زمان حیاتش در آنجا برگزار میشد، برقرار ماند.
منبع: مجله ایران بانو