قھر مکن ای فرشته روی دلارا؛ شعری از فریدون مشیری

قھر مکن ای فرشته روی دلارا

ناز مکن ای بنفشه موی فریبا

بر دل من گر روا بود سخن سخت

از تو پسندیده نیست ای گل رعنا

شاخه خشکی به خارزار وجودیم

تا چه کند شعله ھای خشم تو با ما

طعنه و دشنام تلخ اینھمه شیرین

چھره پر از خشم و قھر اینھمه زیبا

ناز ترا میکشم به ددیه منت

سر به رھت مینھم به عجز و تمنا

از تو به یک حرف ناروا نکشم دست

وز سر راه تو دلربا نکشم پا

عاشق زیباییم اسیر محبت

ھر دو به چشمان دلفریب تو پیدا

از ھمه باز آمدیم و با تو نشستیم

تنھا تنھا به عشق روی تو تنھا

بوی بھار است و روز عشق و جوانی

وقت نشاط است و شور و مستی و غوغا

خنده گل راببین به چھره گلزار

آتش می را ببین به دامن مینا

فریدون مشیری

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.