خدا؛ شعری کودکانه از پروین دولت آبادی

به مادر گفتم آخر این خدا کیست
که هم در خانۀ ما هست و هم نیست

تو گفتی مهربان‌تر از خدا نیست
دمی از بندگان خود جدا نیست

چرا هرگز نمی‌آید به خوابم
چرا هرگز نمی‌گوید جوابم؟

نماز صبحگاهت را شنیدم
تو را دیدم، خدایت را ندیدم

به من آهسته مادر گفت:‌ فرزند!
خدا را در دل خود جوی یک چند

خدا در بوی و رنگ گل نهان است
بهار و باغ و گل از او نشان است

خدا در پاکی و نیکی است فرزند
بود در روشنایی‌ها خداوند

به هر کاری دل خود با خدا دار
دل کس را زبی‌مهری میازار

پروین دولت آبادی

3.3/5 - (7 امتیاز)
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

2 نظرات
  1. ناشناس می‌گوید

    عالی بود

  2. اروین می‌گوید

    خیلی خیلی ممنون از شما بخواتر شعر زیبا

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.