از دست رفته؛ شعری از فرانسیسکو فیگروا

گمگشته گام برمیدارم بانوی من
از میان مردمان
بی تو
بی من
بی وجود
بی خدا
بی هستی

بی تو
ز آنسو که تو را با من کاری نبود
بی من
ز آنسو که جایت در برم خالیست
بی وجود
ز آنسو که در نبودت
برای بدرود خواندن حتی، هیچ نیست
بی خدا
ز آنسو کز فرط جستنت، روحم خدا را ز یاد برد
بی هستی
ز آنسو که بر آنچه زیسته ام، هزار مرگ مرا به باشد
که هیچ دردی نبوده است، چنین جانکاه و غریب

ز تو، به چه بندی آمده ام
زین بند، چه جانی سپرده ام
و زین جان سپردن، تو چه بی ملال رفته ای

فرانسیسکو فیگروا
مترجم: آرمین نیکنام

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.