هنوز هم هستی…؛ شعری از آیدا خاقانی
هنوز هم این جان خسته
به آهنگ صدای تو
برمی خیزد…
و نگاه تو را
به قداست تمام مقدسات
نفس می کشد
هنوز هم این دل تنها
به دنبال روزنی
از خنده های تو
سر به دیوار لحظه ها
می ساید…
و دستان تو را
در سر می پروراند
هنوز هم هستی و
ذره ای از بودنت کم نشده,
به جان چشمانت
قسم…
آیدا خاقانی