خیال پردازی و ارتباط آن با خلاقیت

دلبستگی به رویاها بخشی از حیات انسان‌ها در دوران جوانی را تشکیل می‌دهد. آن روایتی از جوانان که بی‌رویا و خیالپردازی باشد، بهره‌ای از واقعیت ندارد. چه آنکه در ترسیم دوره جوانی بی‌توجهی به این عنصر به معنای نادیده گرفتن بخش عمده‌ای از فعالیت ها، احساسات، آرزوها و عملی است که متاثر از آن شکل می‌گیرد. بنابراین هنگام مطالعه درباره جوانان نمی‌توان تنها و تنها با استفاده از رفتار و عمل به تحلیل زندگی آنها پرداخت و به نقش رویا و خیالپردازی بی‌توجهی نشان داد.

در ستایش خیال
آن اندیشه‌ای که دائم نسبت به رویا پردازی و خیال انگیزی هشدار می‌دهد، ناخواسته جوان را از عرصه خلاقیت دور می‌کند. خیال و رویا موضوعی نیست که نسبت آن در فاصله با واقعیت تعریف شود. خیال، عنصر اولیه ساختن واقعیت است. آن اندیشه‌ای است که برای رسیدن به کمال باید از محیط آن بهره گرفت. خیال، وجه نظری مواجهه ما با پیرامون است. خیال و رویا آن تصاویر دل انگیزی است که ما بر اساس توجه به آن آینده خود را ترسیم می‌کنیم و شاخص هایمان را به دست می‌آوریم، ملاک‌های مورد علاقه مان در واقعیت را می‌نویسیم و ایده آل هایمان را پیدا می‌کنیم. بنابراین باید یک بار دیگر درباره آن به شکلی دیگر سخن گفت و این بار در ستایش آن نوشت. ستایش خیال و خیال انگیزی و زیبایی شناسی آن.

پرهیز از کلیشه ها
هر چه بر زبان می‌آوریم، بخشی از واقعیت را می‌سازد. زبان عرصه‌ای است که ما ایده آل‌های خود را از طریق آن به واقعیت تحمیل می‌کنیم، کنش‌های خود را بر اساس آن می‌سازیم و به محیط اطراف مان شکل می‌دهیم. آنچه به زبان راه پیدا می‌کند؛ جایی در نگاه و اندیشه ما داشته و در آن عرصه به بلوغ رسیده است. در نتیجه خود را به واقعیت تحمیل می‌کند یا در ساختن آن تأثیرگذار می‌شود. در این میان افکار کلیشه هم وجود دارند. افکاری که از طریق زبان، بین افراد تقسیم می‌شوند و خواه ناخواه جا می‌افتند. در نتیجه فاصله گرفتن از آنها دشوار می‌شود. یکی از این افکار کلیشه که از طریق زبان وارد جامعه شده، بحث پرهیز از خیالپردازی است. در این باور کلیشه، خیالپردازان انسان هایی دور از واقعیت ترسیم می‌شوند. حال آنکه خیال سنگ بنای خلاقیت است و کنش خلاقانه بدون توجه به آن امکان پذیر نیست.

هنر و خیال
یکی از عرصه هایی که وجه زیبایی شناسی خیال و تأثیرات اش در آن عرصه به شکلی روشن نمایان است، عرصه هنر است. هنر ناب در این بخش به تمام اموری گفته می‌شود که ذوق و زیباشناسی شخص در آن نمایان می‌شود و تجلی پیدا می‌کند، از آثار هنری گرفته تا نویسندگی، از طراحی و تصویرپردازی گرفته تا نقاشی و دیگر هنرها. اینجا محیطی است که فرد باید در جایگاه هنرمند ابتدا خود را به دست خیال و رویایش بسپارد، اجازه دهد ذهنش بچرخد، سیال شود و راه خود را پیدا کند. اینجاست که هنر مسیر خود را پیدا می‌کند، اثر هنری شکل می‌گیرد، قصه نوشته می‌شود، فیلم ساخته می‌شود، تصویر ثبت می‌شود و تابلو روی بوم ترسیم می‌شود.اینجاست که رنگ‌ها در هم گره می‌خورند، کلمات به کار می‌آیند، رویاها رنگین کمان می‌سازند، عمارت‌ها شکل می‌گیرند، راوی و نقاش و معمار به دنیا می‌آیند. می‌سازند و خلاقانه ایده‌ها را در ذهن جا به جا می‌کنند.

نادیده گرفتن خیالپردازی
نادیده انگاشتن رویا و خیال در زبان و نگاه ما، باعث شکل‌گیری دوگانه‌ای شده که عمل واقعی را در مقابل خیال و رویا قرار می‌دهد. در این دوگانه وجه مثبت رفتار آدمیان در عمل به موقع و سرعتی آنها نهفته است. از این زاویه هرگونه خیالبافی به عنوان امری منفی و در مقابل آن عمل معنا پیدا می‌کند.
چنین است که پرهیز از رویا بافی و نصیحت نسبت به نادیده گرفتن آن به عنوان یک قاعده در زبان رسمی جا می‌افتد.
بنابراین پدر، فرزندان را به عمل دعوت می‌کند، در کلاس‌های آموزشی از خطای رویاباف قصه می‌سازند، در عمل جمعی، رویا و خیال در منافات با کردار مثبت مورد ملامت قرار می‌گیرند و… نتیجه این رفتار عمومی، دعوت به رفتار عملی و پرهیز از تن دادن به قواعد رویابافی است. حاصل هم معلوم است. خیال به حاشیه رانده می‌شود و می‌میرد.

دعوت به رویاپردازی
حالا زمان آن است که یک بار دیگر به مرور آن تعریف رسمی بپردازیم که در آن رویا و رویابافی به عنوان امری منفی در برابر رفتار عملی قرار گرفته است. آن روایتی که نسبت خود با خیالپردازی را در فاصله با آن تعریف می‌کند. آن روایتی که نسبت به رویاپردازی جوانان هشدار می‌دهد و آن را در منافات با پیشرفت قرار می‌دهد. نتیجه مستقیم و تأثیرات این روایت نیز در ایجاد فاصله جوانان با هر نوع خلاقیتی است که پایه و اساس آن متاثر از رویا و خیالپردازی است. این گونه است که در واکنش به این روایت یک بار دیگر باید جوانان را به رویا پردازی دعوت کرد.

زندگی رویایی و رویای زندگی
خیال چیزی نیست که بتوان آن را در فاصله با واقعیت تعریف کرد. آنکه واقعیت را فراموش می‌کند، آنکه ناتوان است یا از توانایی خود بهره نمی‌گیرد، آنکه دائم ایراد می‌گیرد و از واقعیت فاصله می‌گیرد، نه رویایی داشته، نه فکرش را به کارگاه خیال فرستاده است. آنکه تصمیم اشتباه می‌گیرد و زندگی خود را بر اساس آن تصمیم اشتباه می‌سازد، خیال و رویای زیبایی هم در ذهن نداشته است. به او پیش از ورود به واقعیت، باید نحوه استفاده از خیالات خوب و رویاهای دلنشین را آموخت. به او باید آموخت که چگونه خیالپردازی کند، چگونه رویا ببافد و چگونه به زیبایی شناسی افکارش نزدیک شود. به او باید جوانی دوباره را آموخت، تلاش برای بازشناسی عناصر سازنده اش را مورد تأکید قرار داد. اینکه هر تلاشی حاصل رویایی است، رویایی که می‌توانسته روزی در ذهن ما شکل بگیرد و قد بکشد و روزی روزگاری دیگر ببالد و رشد کند. رویایی که مسیرمان را از طریق توجه به آن و دقت در مفاهیم آن پیدا کرده ایم و در احترام گذاشتن به آن بوده که مواجهه درست با واقعیت را کشف کرده ایم.

جوان و زندگی در رویا
از یک سن خاص عنان کار باید به دست رویا و خیال باشد، همان گونه که از یک سنی خاطره و خاطرات آدمی همه کاره می‌شوند. دوران جوانی، دوران خیالپردازی و رویابافی هم هست. جوانی بدون رویاپردازی مجال بروز پیدا نمی‌کند، شکل نمی‌گیرد، مسیر درست خود را پیدا نمی‌کند. تلاش برای کمرنگ کردن نقش رویا و خیالپردازی در دوران جوانی اشتباهی است که در ذهن و زبان ما جای گرفته است. بخشی از شکوفایی زندگی، نتیجه همین خیالپردازی است. نمی‌توان جوانی را بدون خیال و رویا تصور کرد. آنکه رویا می‌بافد در ذهن خود آینده اش را می‌سازد و ایده‌ آل‌ها را در برابر واقعیت ترسیم می‌کند. به او نگوییم خیالپردازی نکن، خیال احساسی است که از طریق آن می‌توان عیار واقعیت را سنجید.

منبع: مجله ایران جوان

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.