مرگ در رحِم، سرودۀ لاوله لیهی
بسیاری شعرها را فراموش کرده ام،
چرا که وقتی می بایستی به دنیا می آمدند، خوابم برده بود.
تاریکی مرا پنهان کرد و به من ایمنی داد.
زمان -دقیقه هایی که به فصل ها تبدیل می شوند- از زیر در به پشت پرده ها لغزید،
هنگامی که من ناکامی را، گرم به دوش می کشیدم.
در بهار لودگان به من می خندند،
که من شعرهای مرده به دنیا آمده ی خود را در رحم حمل می کنم.
لاوله لیهی
lavelle leahey