آشنایی با اختلالات اضطرابی

«ترس و اضطراب ریشه در آینده دارد و کسی که از آینده رها است، لازم نیست از چیزی بترسد.»
«آهستگی- میلان کوندرا»

چنان چه بخواهیم مفهوم «انسان» را در چند کلمه خلا صه کنیم بی شک یکی از آن ها «اضطراب» است. آدمی در این کارزارزمان و زندگی، از روز نخست میلادش (که هر لحظه غم تازه ای به مبارک باد وی می‌آید)، دچار اضطراب و تشویش است تا آخرین دمی که هر چیز می گذرد و می رود. در همین رابطه برخی از روانکاوان مفهوم «اضطراب آغازین» (Anxiety primal) را مطرح کرده اند که علت آن ضربه تولد است، به گونه ای که طی آن کودک غرق در تحریکات محیطی می شود. اوتو رانک روانکاو و نویسنده کتاب ضربه تولد (dirth the of Trauma The) معتقد است که اضطراب با جدایی از مادر مربوط است، به خصوص جدایی از رحم که تامین کننده رضایت بدون تلاش است. این تجربه دردناک منجر به اضطراب آغازین می گردد و خواب و رویا بازگشت به درون رحم را به صورت سمبلیک نشان می هند.

تمایز دو مفهوم ترس و اضطراب
گر چه عمدتا ترس و اضطراب به صورت مترادف به کار می روند، اما روانشناسان در زمینه بالینی بین آن ها فرق می گذارند. اضطراب (Anxiety) هشداری است که فرد را گوش به زنگ می کند، یعنی به فرد هشدار می دهد که خطری در راه است. ترس (fear) نیز هشداری است که فرد را گوش به زنگ می کند اما وجه تمایز آن از اضطراب این است که در پاسخ به خطری معلوم، بیرونی و معین ایجاد می شود، حال آن که اضطراب در پاسخ به تهدیدی پیدا می شود که نامعلوم، درونی و مبهم است و گاها از تعارض منشا گرفته است. هنگامی که در برابر یک سگ وحشی یا یک اتومبیل پر سرعت قرار می گیریم دچار حالت ترس، و زمانی که به دلیل دیر کردن دوست خود آشفته ایم و غرق در خیال، دچار حالت اضطراب می شویم. به معنای دیگر محرک ترس، کاملا مشخص و عینی است و تا حد زیادی به زمان حال مربوط است، در حالی که محرک اضطراب مبهم، کلی و متعلق به آینده است. فی الواقع اضطراب فاصله و شکاف میان حال و آینده است. انسان بدان دلیل مضطرب می شود که وضعیت موجود را رها می کند و درباره نقش های احتمالی ای که در آینده ایفا خواهد کرد، به تفکر می پردازد. چنان چه فرد در زمان حال به سر برد.
– یعنی در این جا و اکنون- مضطرب نخواهد شد. دکتر شریعتی در کتاب هبوط دقیقا در همین رابطه و با نگاهی پر تامل به ذات زندگی می نویسد:«اضطراب ها، زاییده انتظار ها است»

کارکردهای انطباقی اضطراب
با این همه اضطراب به خودی خود چیز بدی نیست و حتی در حد خفیف کاملا مطلوب است چرا که فرد را برای برنامه ریزی و آینده نگری آماده می کند. گفته می شود که اگر اضطراب نبود، هیچ یک از ما از پشت میزمان بلند نمی شدیم! بنابراین اضطراب باعث می شود فرد برای پیشگیری از خطرات و تهدید های آینده یا دست کم، جهت تخفیف عواقب آن ها کاری بکند؛ به هر حال زندگی آبستن حوادث است و در وقت مقرر بر سرما خواهد ریخت. سخت کوشی با هدف کسب آمادگی برای امتحان، جا خالی دادن وقتی که توپی را به طرف ما پرتاب کرده اند، خزیدن در رختخواب پس از اعلام خاموشی در سربازخانه جهت پیشگیری از مجازات! و دویدن برای رسیدن به آخرین قطاری که ما را به مقصد می رساند، همگی نمونه هایی از محدود ساختن خطر و تهدید در زندگی روزمره است. یعنی اضطراب فرد راگوش به زنگ می کند تا اقداماتی انجام دهد که از خطر جلوگیری شود.

اضطراب طبیعی در مقابل اضطراب مرضی
هر کسی دچار اضطراب می شود و در آن تشویش فراگیر، ناخوشایند و مبهم است که اغلب علایم دستگاه عصبی خودکار با آن همراه است. برخی از این علایم شامل سردرد، تعریق، تپش قلب، احساس تنگی در قفسه سینه و ناراحتی مختصر معده می شوند.
فرد مضطرب ممکن است احساس بی قراری هم بکند که نشانه اش این است که نمی تواند به مدت طولا نی یک جا بنشیند یا بایستد. مجموعه علا یمی که در حین اضطراب وجود دارد اغلب در هر فرد به گونه ای متفاوت از دیگران است. افراد همچنین با روش های مختلفی با اضطراب طبیعی خود کنار می آیند: برخی کاغذ روی میزشان را دایما تا می کنند و یا با خودکار روی آن شکل های چند ضلعی می کشند. (چرا که گفتیم اضطراب اساسا مبهم و فاقد ساختار است، بنابراین فرد با کشیدن این اشکال به ماهیت نامعلوم و ساختار نایافته زندگی، جهت، نظم و ساختار می بخشد). عده ای دیگر ترانه ای را که از حفظ هستند به صورت مکرر تکرار می کنند و عده ای دیگر هم به خوردن افراطی روی می آورند!
اما اضطراب، گاها از حد طبیعی خودخارج می شود و چنان شدید می شود که توانایی عمل کردن در زندگی روزمره را مختل می کند. مشخصه اضطراب مرضی، واکنش های جسمانی و روانی شدید است، به گونه ای که افراد مبتلا به اختلال های اضطرابی (Disirbers Anxiety) در اثر احساس های مزمن و شدید اضطراب درمانده می شوند.

انواع اختلالات اضطرابی
اختلالات اضطرابی شامل ۵ تشخیص عمده می باشند:
۱- اختلالات فوبیک: فوبی ها، ترس های نا معقول و شدیدی هستند که زندگی طبیعی فرد را مختل می کنند و خود فرد هم می داند که ترسش غیر طبیعی است. ترس از حیوانات، بلندی، فضاهای بسته مثل آسانسور، خون، جراحت، تزریق و… نمونه هایی از فوبی ها هستند.
۲- اختلال وحشت (Panic): بیماران مبتلا به حمله های وحشت زدگی از حملات متناوب، ناگهانی و غیر قابل اجتناب شدید در رنج هستند. احساس ذهنی «ترس از مردن یا دیوانه شدن» در حمله های وحشت زدگی شایع است.
۳- اختلال اضطراب فراگیر یا منتشر: در این اختلال فرد از اضطراب دایمی و نگرانی مداوم (برخلاف وحشت زدگی که فرد گاها و شدیدا مضطرب می شود) در رنج است و غالبا دلیل خاصی هم برای نگرانی خود ندارد. این نوع اضطراب را به این دلیل که همیشه با فرد همراه است، گاها اضطراب شناور می نامند.
۴- اختلال وسواس فکری- عملی: افراد مبتلا دارای افکار ناخواسته و مزاحم هستند و برای اجرای تشریفات کلیشه ای- مثل ۱۰ بار دست شستن- احساس فشار و اجبار می کنند تا مبادا اضطراب هولناک بر آن ها غلبه یابد. وسواس هم زندگی فرد مبتلا و هم زندگی اطرافیان وی را مختل می کند.
۵- اختلال فشار روانی پس از سانحه: در افرادی تشخیص گذاری می شود که رویداد آسیب زدایی را تجربه کرده اند که موجب پریشانی شدید در آن ها شده است. این رویداد آسیب زا می تواندحوادث طبیعی مانند سیل و زلزله باشد یا اینکه فرد شاهد مرگ خشونت بار یکی از عزیزان خود باشد. این اختلال با نشانه هایی نظیر تجربه مجدد آسیب، افزایش برانگیختگی و کرختی عاطفی مشخص می شود.
اختلالات اضطرابی از شایع ترین طبقات اختلالات روانی است. گزارش شده است که از هر چهار نفر یکی، واجد معیارهای تشخیص دست کم یک اختلال اضطرابی است. زنان با شیوع مادام العمر۳۰/۵ درصد در مقایسه با مردان، با شیوع مادام العمر ۱۹/۲ درصد، بیشتر ممکن است دچار یک اختلال اضطرابی شوند. در این جا به دلیل شیوع بالای اختلال اضطراب فراگیر، تنها به توضیح این نوع اضطراب می پردازیم و در فرصت های دیگر انواع اضطراب را بررسی خواهیم کرد.

اختلال اضطراب فراگیر
شخص مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر (GAD) همواره در رابطه با موضوعات جزیی شدیدا مضطرب می شود. یک فرد طبیعی گهگاه نگران می شود اما بیماران مبتلا به این اختلا ل، نگرانی های مزمن دارند. آن ها ساعت ها راجع به گستره وسیعی از موضوعات مختلف احساس نگرانی می کنند و این دلشوره ها را اموری مهارناپذیر می دانند. این نوع اضطراب که در اکثر روزها وجود دارد با برخی علایم زیر شناخته می شود:
بی قراری یا احساس دلواپسی مداوم، زود خسته شدن، دشواری در تمرکز، تحریک پذیری و مشکل در کنترل خشم، تنش در عضلات و به هم خوردن خواب. این افراد که اغلب اوقات مستعد احساس بی قراری و هیجان زدگی هستند، به سختی می توانند تمرکز کنند و حتی گاهی احساس می کنند ذهنشان تهی است و مغزشان کار نمی کند. هنگام شب به سختی می توانند به خواب بروند، گاها در طول شب به کرات بیدار می شوند، در طول روز احساس می کنند خواب شب قبل ترمیم کننده نبوده و احساس خستگی، تحریک پذیری و ناآرامی دارند. اغلب این افراد همزمان به افسردگی نیز دچار هستند. شایع ترین علا ئم جسمی در این اضطراب عبارتند از: لرزش، بی قراری، سردرد، کوتاه شدن تنفس، تعریق مفرط، تپش قلب و علا ئم مختلف گوارشی. بیمار دچار GAD معمولا به خاطر علامتی جسمی، سراغ پزشک عمومی یا متخصص داخلی می رود. حالت دیگر آن است که بیمار به خاطر علامت خاصی مثل اسهال مزمن به سراغ متخصص دیگری جز روانپزشک برود. در هر حال، اغلب اختلال طبی خاصی پیدا نمی شود و از این جا به بعد، دکتر رفتن بیماران صورت های مختلفی پیدا می کند. بسیاری از مبتلایان اظهار می کنند که در سراسر زندگی به آن دچار بوده اند با این حال، اضطراب مذکور معمولا از اواسط دوران نوجوانی آغاز می شود و به نظر می رسد که رویدادهای تنش زای زندگی در ایجاد آن نقش داشته باشند.
نکته نهایی این که علی رغم نشانه های متعدد این اختلا ل، انجمن روانپزشکی آمریکا، نگرانی (worry) را ویژگی اصلی و غالب اختلال اضطراب فراگیر دانسته است. نگرانی را به عنوان یک فعالیت غالبا کلا می و مفهومی که هدفش مسئله گشایی است تعریف کرده اند. به عبارت ساده تر نگرانی شامل «مرور مکرر» خطرات یا مشکلا ت احتمالی، بدون رسیدن به یک راه حل رضایت بخش می باشد و غالبا شامل افکاری می شود که حالت مفهومی یا کلا می دارند.

سبب شناسی اختلا ل اضطرابی فراگیر
۱- بسیاری از مطالعات نشان داده اند که اختلال اضطراب فراگیر ممکن است یک مولفه ارثی داشته باشد چرا که در خویشاوندان افراد مبتلا به این اختلال، GAD فراوان یافت می شود.
۲- برخی از نظریه پردازان معتقدند اختلال مذکور در نتیجه فرایندهای فکری (شناختی) تعریف شده یا مخدوش به وجود می آیند: افراد مبتلا به این اختلال غالبا رویدادهای عادی نظیر عبور از خیابان را بد دریافت می کنند و آنها را تهدیدآمیز می بینند، شناخت یا تفکر این افراد متوجه فجایع مورد انتظار در آینده است و به سهولت متوجه محرک های تهدیدکننده می شوند، مضاف بر این که محرک های مبهم را نیز تهدیدآمیز تفسیر می کنند و به نظرشان وقایع ناخوشایند به احتمال فراوان تری برایشان اتفاق می افتد.
۳- در واکنش های عادی ترس در افراد سالم، سلول های عصبی سراسر مغز شلیک می شوند و موجب بروز اضطراب می شوند. همچنین در نتیجه این شلیک عصبی، دستگاه خاصی در مغز موسوم به گابا که بازدارنده فعالیت فوق است، تحریک شده و سبب کاهش اضطراب می شود. شاید اختلا ل اضطراب فراگیر، حاصل نوعی نارسایی در دستگاه گابا باشد که باعث نارسایی در مهار اضطراب می گردد. دقیقا بر اساس همین مفروضه است که پژوهشگران معتقدند داروهای ضد اضطرابی با آزاد کردن گابا، موجب کاهش اضطراب می شوند.
۴- تئوری های وجودی یا اگزیستانسیال معتقدند که امروزه افراد از پوچی عمیق زندگی خود باخبر شده اند و این احساس حتی از پذیرش غیرقابل اجتناب بودن مرگ هم بسیار ناراحت کننده تر است. اضطراب در واقع واکنش افراد به این خلا عظیمی است که در وجود و معنای زندگی می بینند. شاید از زمان پیدایش سلا ح های هسته ای و تروریسم زیستی (بیوتروریسم) نگرانی های وجودی هم بیشتر شده باشد.
سارتر به صراحت اعلام می کند «بشر یعنی دلهره». دلهره از نظر وی عبارتست از فقدان هر گونه توجیه و در عین حال وجود احساس مسوولیت در برابر دیگران. پایه و اساس دلهره اگزیستانسیالیستی دو مورد است: یکی این که هیچ دیواری برای تکیه کردن نیست، تمام تصمیم ها و انتخاب هایمان را به تنهایی می گیریم و تنها تکیه گاه هر کس خویشتن خویش اوست. دیگری این که هیچ نشانه ای از بیرون نیست که انسان را قانع کند و راهنمای وی باشد. سارتر صراحتا می گوید «در راه های جهان نشانه و علامتی نیست.»
بنابراین در روانشناسی اگزیستانسیالیستی، اضطراب ویژگی هستی شناختی هر فرد است که در رابطه با تهدید نیستی در وجود ما ریشه دوانده است. رولومی (۱۹۷۷) معتقد است که اضطراب چیزی نیست که داشته باشیم بلکه چیزی است که هستیم.

راهبردهای درمانی
موثرترین درمان بیماران دچار اختلا ل اضطراب فراگیر احتمالا ترکیبی از روش های روان درمانی توسط روانشناسی و دارودرمانی توسط پزشک است. در روان درمانی بیماران مبتلا به این نوع اضطراب فرض برآن است که یک سلسله اعوجاج های فکری (شناختی) در بیمار وجود دارد و مستقیما به همین ها پرداخته می شود مضاف بر این که از فنون رفتاری خاصی مثل آموزش آرمیدگی (Relaxation) نیز استفاده می شود. هنگامی که شخصی مضطرب می شود واکنش وی متشکل از ۳ جز» متفاوت است: جزء فیزیولوژیک (افزایش ضربان قلب، تعریق و تنش عضلانی)، جز» رفتاری (اجتناب، تلاش برای فرار کردن) و جز» شناختی (افکار منفی مانند دارم از حال می روم یا نمی توانم مقابله کنم). قدرت نسبی این اجزا از شخصی به شخص دیگر فرق می کند، اما مردم معمولا ابتدا تغییرات فیزیولوژیک را تجربه می کنند و بعد یک اندیشه منفی به ذهن آنها می آید که خود، واکنش فیزیولوژیک را افزایش می دهد و بدین ترتیب دور باطلی ایجاد می شود. یکی از راه های موثر برای ایجاد گسستگی در این دور باطل، این است که بیمار بر واکنش فیزیولوژیک تمرکز پیدا کند و یاد بگیرد چگونه آن را کنترل کند. آموزش آرمیدگی توسط روانشناس به فرد این امکان را می دهد که نه تنها در خانه روی صندلی به آرامش برسد، بلکه در هر موقعیتی به این حالت برسد و بسیار سریع به این کار بپردازد.
از آنجا که آموزش آرمیدگی -به عنوان یک روش از روش های فراوان روان درمانی- بسیار طولانی است و شامل ده ها صفحه است، لذا در اینجا فقط بدان اشاره ای گذرا داشتیم.
همچنین این نوع اضطراب با استفاده از داروهای ضداضطرابی در کنار داروهای ضدافسردگی قابل درمان است. درمان دارویی اختلال اضطرابی فراگیر را برخی به مدت شش تا دوازده ماه لازم می دانند اما برخی شواهد حاکی از آن است که این درمان باید درازمدت و ای بسا مادام العمر باشد.
نکته ای که ذکر آن ضروری احساس می شود این است که حرف های کتاب های به اصطلاح روانشناسی بازاری، حرف های مفیدی است و قطعا تاحدی واجد ارزش و حامل پیام. با این حال هنگام خواندن و شنیدن این حرف های «خوب و جالب» بهتر است یک لحظه از خود بپرسیم «این حرف ها به راستی برای کدام جامعه است؟» حرف هایی که امروزه زیاد می شنویم – نگران نباشید!؟ مثبت اندیش باشید!؟ تلاش کنید آب در دلتان تکان نخورد! و امثالهم – حرف هایی به ظاهر زیبا اما غیرواقعی است. چگونه می توان از سلامت روان سخن گفت در حالی که به جامعه، به بار فرهنگی و به نظام اقتصادی بیمارگون و سرطان گرفته آن بی اعتنا بود؟
سلامت روان یک مفهوم انتزاعی نیست یک مفهوم شکل گرفته در خلا» نیست، چگونه می توان از ارتباط تنگاتنگ آن با سیاست، جهت دهی سوگیرانه و غرض ورزانه فرهنگی، سطح درآمد و مسائلی از این دست غافل بود و باز هم تبلیغ خدمات بهداشت روان کرد؟ به کسی که از هشت صبح تا هشت شب در شهر آشفته ای مثل تهران کار می کند و به دلیل فشار اقتصادی کاملا با خود بیگانه شده و همچنان زیر خطر فقر زندگی می کند، چگونه می توان گفت که مثبت اندیش باش؟
علت این که راهبردهای درمانی کاملا موجز و مختصر توضیح داده می شود این است که صرفا بیان کنیم اگر مشکلی وجود دارد قطعا راه حلی هم هست و همین آگاهی بخشی -چنانچه مورد قبول افتد- تسکین بخش خواهد بود. به هر جهت گاها چاره ای نیست که به حداقل ها راضی شویم و به همان مطالب کتاب های روانشناسی بازاری گوش دهیم. فروید یکی از مقالات آموزنده اش را تحت عنوان «ورای اصل لذت» با کلامی از مقامات حریری که روکرت آن را به آلمانی ترجمه کرده بود به پایان می برد:
«به هر آنچه نمی توانیم با پرواز کردن برسیم، باید با لنگیدن برسیم… کتاب مبین به ما می گوید که لنگیدن گناه نیست.» (ورای اصل لذت، ترجمه یوسف اباذری).

محمدامین شریفی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
منبع: روزنامه مردمسالاری

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.