حسین منزوی تاثیرگذارترین غزل‏پرداز معاصر

حسین منزوی فرزند محمد منزوی شاعر زنجانی ا‏ست‏ (۱) که در اول‏ مهر ۱۳۲۵ در شهر زنجان دیده به جهان گشود و به خاطر اینکه با شروع‏ پاییز زاده شده بود، همیشه خود را همزاد پاییز می‏ نامید. وی در زادگاه خود نشو و نما یافت و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را نیز در همان شهر به‏ انجام رسانید. (۲)

مادرش باوجود اینکه سواد چندانی نداشت، هنر عجیبی در قصه‏ گویی‏ داشت. داستان امیر ارسلان و قصه‏ های عامیانه دیگر او از کودکی همدم‏ منزوی بود. از آنجا که در جای جای اکثر این قصه‏ های عامیانه و افسانه ‏های‏ محلّی تک بیت‏ هایی نیز وجود داشته، روح کودکانه منزوی نیز با شعر و قصّه مأنوس شد. بنابراین تأثیری که او از مادرش پذیرفت به مراتب از تأثیرگذاری پدرش عمیق‏ تر و ریشه‏ دارتر بود. درست است که پدرش، محمد منزوی، خود شاعر بود و به خصوص در شعر ترکی دستی داشت، اما حسین در سن ۱۲-۱۰ سالگی برای اولین‏ بار با شعر او آشنا شد.

محمد منزوی علاوه ‏بر اینکه در سرودن شعر کلاسیک شاعری قوی‏ بود، در زمانی که شعر نو در ایران گناه محسوب می‏شد، او از طرفداران‏ سرسخت شعر نو و نیمایی به شمار می‏رفت و به این خاطر حسین نیز از کودکی تصویر نیما را بر در و دیوار خانه خودشان می‏دید.

حسین پس از اخذ دیپلم ادبی در دبیرستان صدر جهان زنجان، در سال‏ ۱۳۴۴ در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران پذیرفته شد. در آن زمان‏ تخلص «رها» را برای خود انتخاب کرد و در سرودن اشعار بین اقران‏ خویش ممتاز گشت‏. (۳) او به سرعت توانست که خود را در محافل ادبی‏ تهران مطرح کند تا آنجا که مرحوم مهدی سهیلی که در سال ۱۳۴۵ برنامه ‏ای را با نام «کاروان شعر و موسیقی» در رادیو اجرا می‏کرد، در یکی‏ از برنامه‏ هایش او را دعوت کرد، اتفاقا در همان برنامه آقای دکتر باستانی‏ پاریزی که استاد حسین هم بود، از او تعریف و تمجید کرد. ناگفته نماند که‏ رابطه صمیمی و دوستانه آن‌ها تا آخر نیز همچنان پایدار ماند.

منزوی رشته زبان و ادبیات فارسی را رها کرد و به رشته‏ جامعه ‏شناسی روی آورد و پس از مدتی به علّت مشکلات روحی‏ تحصیلات خود را ناتمام گذاشت و به زادگاه خویش برگشت. (۴) اما بعدها یعنی در سال ۱۳۵۸ واحدهای باقی‏مانده رشته ادبیات فارسی را گذراند و لیسانس گرفت. در این ایام مهدی اخوان ثالث نیز یکی از استادان او بود. (۵)

منزوی به خاطر شرایط خاص روحی خود هرگز نتوانست شغل ثابتی‏ پیدا کند. او مدتی مسوول صفحه شعر مجله رودکی شد و بعد از آن‏ هفته ‏ای دو روز در رادیو مجری برنامه ‏ای به نام «یک شعر و یک شاعر» بود که هر بار شعری از شاعران بزرگ را می‏خواند و نقد و تحلیل می‏کرد. علاوه بر آن هفته ‏ای یک‏بار نیز در شبکه‏ دوم سیما برنامه گروه ادب‏ امروز را اجرا می‏کرد که تحت سرپرستی مرحوم نادر نادرپور بود. بعد از آن‏ مدتی نیز برای مجله تماشا که وابسته به تلویزیون بود، مقاله می‏نوشت‏ و گاهی نیز برای کسب درآمد، به ترانه‏ سرایی می‏پرداخت و در اوایل انقلاب‏ نیز به خاطر جوّ خاص به وجود آمده مدتی بیکار ماند. بعد از انقلاب، حسین مدتی مسئول صفحه شعر مجله سروش شد که مرحوم پرویز خرسند سردبیر آن بود. پس از برکناری خرسند، حسین نیز از سمت خود کنار گذاشته شد. بعد از آن یک دوره کوتاه نیز در فرهنگسرای‏ نیاوران مشغول به کار شد و مدتی نیز در کتابخانه حسینیه ارشاد کار کرد. منزوی در حوالی سال ۱۳۶۳ در تهران به صورت خصوصی تدریس‏ کرد و بعد از آن مدتی نیز با مرحوم مهدی اخون ثالث در انتشارات انقلاب‏ اسلامی (فرانکلین سابق)که سید علی موسوی گرمارودی رییس آن شده بود، به عنوان ویراستار مشغول بود، امّا بعد از آن دیگر هیچ کار خاصی پیدا نکرد. او در سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد، اما این ازدواج او دیری نپایید و در سال ۱۳۶۰ از همسرش جدا شد. ثمره ازدواج او دختری است به نام غزل. منزوی بعد از متارکه هرگز به طور جدی به فکر ازدواج نیفتاد، مگر در سال ‏های پایانی عمر خود که آن هم به خاطر اتفاقاتی چون بیماری و فوت پدر بی‏نتیجه ماند. منزوی سخت دلبسته پدر و مادر بود و همیشه در کنار آن‌ها زندگی می‏کرد و مخصوصا در اواخر عمرش که با بیماری پدرش مواجه شد، در طول بیماری‏ او -که یک سال و نیم به طول انجامید و منجر به مرگ او در سوم اسفند ۱۳۸۲ شد- اغلب اوقاتش صرف پرستاری از پدر می‏شد و حتی گاهی هم که به خاطر شرکت در محافل ادبی به تهران و به شهرهای دیگر مسافرت می‏ کرد، بیش از یک شب در آنجا نمی‏ماند. منزوی آن‏چنان‏که از اشعارش نیز برمی ‏آید، همیشه عاشق بود و عشق‏ قوی‏ترین عنصری بود که محرّک و عامل اصلی سرودن اغلب اشعار او می ‏شد. هرگاه فترتی در جریان عاشقی او پیدا می ‏شد تأثیر مستقیمی نیز در شعرش داشت. عامل مهم دیگری که به شدّت در روحیه و شعر منزوی تأثیر گذاشت‏ مرگ برادر کوچک‏تر از خودش، حسن منزوی، بود. هرچند منزوی اهل‏ مسافرت نبود اما به خاطر شرکت در محافل ادبی به ناچار به بسیاری از شهرهای ایران مسافرت کرد. سرانجام منزوی در شانزدهم اردیبهشت سال‏ ۱۳۸۳ یعنی در سن ۵۸ سالگی بر اثر نارسایی قلبی و ریوی پس از یک عمل‏ جراحی طولانی در بیمارستان شهید رجایی تهران درگذشت و در زادگاه خود به خاک سپرده شد. (۶) منزوی در بیش‏تر قالب‏ هایی چون نیمایی، سپید، چهارپاره، مثنوی، دو بیتی، غزل و. . . طبع ‏آزمایی کرده است، اما شهرت شاعری او در غزل است. بی‏ شک منزوی از بزرگ‏ترین و تأثیرگذارترین غزل‏پردازان معاصر است. (۷)

پی‏ نوشت‏ها

(۱)- شفق. مجید غزل‏های امروز از صدر مشروطه تاکنون، انتشارات سنایی ۱۳۷۷ ص‏ ۸۳۷.

(۲)- نقل به مضمون: برقعی. سید محمد باقر، سخنوران نامی معاصر ایران، نشر خرم‏ ۱۳۷۳ ج ۵ ص ۳۳۸۸.

(۳)- نقل به مضمون؛ نیرومند. کریم، سخنوران و خطاطان زنجان، موسسه مطبوعاتی زعفری، زنجان ۱۳۴۷ ص ۱۴۰.

(۴)- نقل به مضمون؛ روزنامه‏ اطلاعات، پنج شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۳ شماره ۲۳۰۴۶.

(۵)- کاخی. مرتضی، باغ بی‏برگی، یادنامه اخوان ثالث، چاپ اول ۱۳۷۰ ص ۳۸۴.

(۶)- نقل به مضمون؛ روزنامه شرق، سال اول شماره ۸۲، پنج شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۳.

(۷)- در تدوین زندگی‏نامه منزوی از فیوضات و راهنمایی‏ های جناب آقای بهروز منزوی، برادر بزرگوار حسین منزوی استفاده‏ کردیم.

منبع: روزنامه مردمسالاری

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.