بی بی قصه های مجید، عید را به آسمان ها رفت…
هنوز یادمان نرفته است که از بالای عینک، دل نگران مجید بود که می خواست به اردو برود و برایش اندازه یک چادرشب بزرگ، رختخواب و لباس گرم و آجیل و کشک جمع و جور کرد.
هنوز یادمان هست که وقتی خواب مجید را تعبیر بر مردن خود کرد، چطور از همه دوست و آشنا و فامیل بی ادعا و ساده و خالصانه حلالیت طلبید.
پروین دخت یزدانیان، بی بی قصه های مجید عید را به آسمانها رفت تا نوروزش را با آنها قسمت کند.
روحش شاد
نصور نقی پور
سلام
بی بی برای خیلی از ما ها یاد آور مادر بزرگ ها و خاله و عمه و یا مادرمان بود.
شمایل یک مادر مهربان غمخوار فهمیده، با تجربه و با فرهنگ زیبای ایرانی.
هرکدام در رفتار و یا نگاه بی بی یکی از آشنایان یا نزدیکان خود را می بینیم.
برایش آمرزش و آرامش ابدی در جوار حق داریم.